Date Range
Date Range
Date Range
سگ مست عرق سگی! چراغ هایی با چشمان کم سو. که دمی مانده به فوتی بی رمق. با متانت خاصی اشک می ریزد. با یک جور حالت عصبی. کابینت ها را برای یک چاقوی پاپیون زده. کیک را روی میز می گذارد. و چهره ی من در نور محو و گنگ شمع. پس با یک حساب سر به هوا و سر انگشتی. شاید تابوت من باید چیزی باشد. شبیه یک چمدان طوسی خاک خورده. باید برای این دوربین لبخند بزنم! Empyrium - Ode to Melanchloy.
خوب ترین آدم ها بیشتر به دست خودشان می میرند. فقط برای اینکه از بقیه فرار کنند. و آن ها که باقی می مانند. هیچ وقت درست درک نمی کنند. باید از دست آنها فرار کند. مردی که جهان را فروخت. از پله ها بالا می رفتیم. و از گذشته ها صحبت می کردیم. ولی او می گفت من در گذشته دوست او بوده ام. صحبت کردن رودر رو با او. گمان می کردم تو سالها قبل در تنهایی مرده ای. خندیدم و دستش را فشردم.
تکرار نابهنگام زمان پوچ! استمرار نفس های سرد خفقان آور. و دوباره نام بی هویت زندگی. قلمرویی در امتداد قتل گاه آسمان . که افق های افسون کننده ی تاریکش. در پس صدای غوکان بی قرار. من و او بی قرار. از نو متولد می شویم. تولدی که از هیچستان می اید. هیچ گاهمان می شود! اینجا دروازه ی ابدیت است. تنها یک رویای پوشالی بیش نبود! خواب اسارت یک متولد نشده است. که با نوازش موجودی به نام مادر. Ένα αγέννητο یک متولد نشده.
کسی با مطالب این وبلاگ. حال نمیکنه بره گم شه. مرد نیستین اما حد اقل اول. بیا بگو چه مرگته که میخوای. روی یک تکه کاغذ بنویسی. و بچسبانی پشت شیشه ی افکارت. باید به خودت استراحت بدهی. دست هایت را زیر سرت بگذاری. و بی خیال سوت بزنی. در دلت بخندی به تمام افکاری که. پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند. آن وقت با خودت بگویی.
Abonne-toi à mon blog! Poster sur mon blog.
à part beaucoup de choses à apprendre. Mon souvenir reste imperissable dans mes oeuvres. Ma vie vécue reste ancrée, enracinée.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.