Date Range
Date Range
Date Range
با ورزش بانشاط وسرحال بمانید.
یه اسمونه ابی سقف اطاق منه. شب های پرخاطره با یک دوست. خدا یکی , یار یکی. حرف های دلم به تو. یه اسمونه ابی سقف اتاق منه. حرف های من و . هیچکس تنهایی ام را حس نکرد. دل تنهاترین است و این تنهاترین بهترین است. ورود دختر جماعت ممنوع حتی شما خواهر. مجموعه داستانهای غم و شادی. اس ام اس و جک.
خودت را به اغوشم سپار که هیچ مامنی جز دامانام پناه گریه هایت نیست. وقتی میای اینجا اروم قدم بردار اون چیزی که زیره پاته قلبه منه. امارگیر حرفه ای وبلاگ و سایت. دیگر عاشقانه ها جوابگوی صدای قلبم نیستند گویی انچه بر سینه ام میکوبد صدای عقل است که فریاد میزند نفرین. نمی خواهم در این هوای الوده خفه شوم .
گر قادر نيستي خود را بالا ببري همانند سيب باش تا با افتادنت انديشه اي را بالا ببري. اما آنها نماز اجاره ای می خوانند و روزه اجاره ای میگیرند. پدر پول بسوزد که در دستگاه خدا هم کار میکند. براستی که عجب حماقتی است جهل مذهبي.
یک با یک برابر نیست! معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است. آقا اجازه یک با یک برابر نیست. بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست. اگه ثابت نکنی پیش بچه ها به فلک میبندمت. آقا من هشت سالمه علی هم هشت سالشه. شب وقتی پدر علی میاد خونه با علی بازی میکنه اما پدر من شبها هر شب من و کتک میزنه. محسن مثل من 8 سالشه چرا از خونه محسن همیشه بوی برنج میاد اما ما همیشه شب ها گرسنه میخوابیم. تو ما را رها نخ.
یک با یک برابر نیست! معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است. آقا اجازه یک با یک برابر نیست. بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست. اگه ثابت نکنی پیش بچه ها به فلک میبندمت. آقا من هشت سالمه علی هم هشت سالشه. شب وقتی پدر علی میاد خونه با علی بازی میکنه اما پدر من شبها هر شب من و کتک میزنه. محسن مثل من 8 سالشه چرا از خونه محسن همیشه بوی برنج میاد اما ما همیشه شب ها گرسنه میخوابیم. تو ما را رها نخ.
خیلی وقته دیگه حتی حوصله خودم رو هم ندارم که برسه به بروز کردن وبلاگم شاید دیگه نیام . دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده. خیلی برم سخته ولی واقعا دنیام درگیر تنهایی مزمنی شده. نمیخوام ادای این ماتم گرفته ها رو در بیارم. نه این چیزا اصلا تو خون من نیس ولی خدایی این روز واقعا احساس تنهایی میکنم. گاهی با خودم این قدر درگیر میشم که متوجه نمیشم زمان. نمیدونم که مرگم شده دلم مخاد برم یه جایی که کسی از وجودم خبر نداشته باشه بعدش اینقدر جیغ بکشم که احساس کنم خالی شدم.
واحه ای در دلتنگی لحظه. واحه ای در دلتنگی لحظه. واحه ای در دلتنگی لحظه. روزی که خورشید بتابد و من به سوی آفتاب زندگی ام اوج بگیرم. اینجا سرزمین من است . واحه ای برای پر کردن تمام لحظه های تنهایی و دلتنگی. جایی که می توانم بروم بر روی بلندترین تپه اش بایستم و تمام فریادهایم را بدون ترس از کر شدن گوش ادمهای ناشنوا بیرون بریزم. جایی که می توانم تمام بغض هایم سالهای دور و نزدیک را بشکنم و باران چشمانم جان را غسل تعمید دهد. به سراغ من اگر می آیید.