همراه و هم صدا باشم. میوه سیب را من خوردم. راه نجاتی را از معصیتم پیدا کنند. که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند. شاید گناه من باشد! شاید هم از فرشته ای از نسل آتش! مثل همه که فریبم می دهند.

آنچه راکه به نظرم زیباست. سال ها در برابر طوفان ایستاد. همین که باشی دنیایم زیباست. از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی ! نمیدانند بعضی درد ها کمر خم میکند . بگو تو هم دلتنگ میشوی گاهی.

همین که می بینی این خراب شده عنوان نداره. من می خوام این بلاگ رو حذف کنم آخه واقعا به این نمی رسم و تو کف ۲ تا بلاگ خودم موندم. روزی که این رو باز کردیم قرار شد بامرهان اپ کنیم اما حالا زیرش زده من دیگه. اینجا کاری ندارم مرهان اگه خواستی حذفش کن. بروبچ اگه خواستین بیاین بلاگ خودم بابای. لیوانی ست که ناگهان از دست می افتد. که در جایش محکم است. تکانش می دهی که نیفتد.

به تو تنها می گویم که تنهایم. خون گلی رنگ یک مداد رنگی کوچک. دل نوشته های پسر تنها. ماهی ها زیباتر از شعرهای منن. دیگر دلم هم برایش جایی نداشت! این باران بهانه ست! دیگر دلم هم برایش جایی نداشت! شعر از مهدیه لطیفی.

مثه برگی خشک و تنها روی شاخه موندم . نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 بهمن1393 توسط Hadi. درست در همین هوای برفی. در همین روزها که دستانم. لحظه لحظه گرمی دستانت را طلب می. تو باید باشی و نیستی. نوشته شده در تاريخ یکشنبه 14 دی1393 توسط Hadi. نوشته شده در تاريخ دوشنبه 5 آبان1393 توسط Hadi. عشق گفتی کربلا آمد به یاد . هیبت خون خدا آمد به یاد. نوشته شده در تاريخ دوشنبه 14 مهر1393 توسط Hadi. بی تو نشستم در خیابان زیر باران. گویی که مجنون در بیابان زیر باران. افتاده نان خشکی از منقار زاغی.

از همه غم انگیزتر زمانی می باشد. دوستی یعنی به یاد داشتن خاطرات خوب گذشته . روابط پایان پذیرفته باشند . همین که میدانم هستی خوب است.

این تصنیف از آنجا بر می آید كه جوانی در روستایی قراری بود و هر روز گوسفندان اهالی را به چرا می برد از قضا این جوان عموی ثروتمندی داشت كه گوسفندان خود را به جوان می سپرد پس از گذر ایام جوان عاشق دختر عموی خود می شود اما هر آنچه به خواستگاری می رود عمو دخترش را به او نمی دهد.

روزگاريست که همه عرض بدن می خواهند. همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند. ديو هستندولی مثل پری می پوشند. گرگهايی که لباس پدری می پوشند. آنچه ديدند به مقياس نظر می سنجند. عشق ها را همه با دور کمر می سنجند. خب طبيعی است که يک روزه به پايان برسند. عشق هايی که سر پيچ خیابان برسند. خیلی وقته از اومدن به اینجا میگذره کم کم داشت یادم میرفت که وبی دارم. بلاگفایا نمیخایید بهم خوش امد بگید.

ツ همه چی در همه اینجا ツ. هر چی که قشنگ باشه و خوشم بیاد میذارم. که بعد از کلی صبر. این روزها زیادی ساکت شده ام. حرفهایم بجای گلویم از چشمانم بیرون می آیند. بخاطر بعضی دوستان که گفتن.