دوستای خوبم به جشن تولد 19 سالگیم خوش اومدین. بفرمایین از خودتون پذیرایی کنین. نوشته شده توسط maryam در پنجشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۲. خانه به آب و جارو. برخواهد ر فت برگ خشک. غم وارد منزل اضطراب میشود. تا برانگیزد آه در آستانهی شروع. نوشته شده توسط maryam در یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲. حال مرا خوب خواهد کرد. سبز تر از بهار و.

این در بﮧ کدام پاشنﮧ مےچرخد. ! به باران دل نبند که هر چهار فصل دیوانه ات. تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت! بسکه سرد و گرم روزگار را چشیدم! ذهن را درگیر باعشقی خیالی کرد و رفت. جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت. چون رمیدن های آهو ناز کردن های او. دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت. کهنه ای بودم برای دست های این و آن. هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت. ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت. ل ح ظ ه ش مآرے س خت ا ست.

پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشهای غمگین نشسته است. شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق. خود حفظ کرده بود و با رفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس میکند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.