واژ های سانسور شده یک مرد. حرف هایی که صفحه سفید کاغذ را با درد نقاشی کردند. باید از نو اغاز کرد. اخرین های قسمتای زندگیتون پر از رنگ باشه پایان همیشه نیستی نیست پایان همون فرصت دوباره که همیشه می خواستین هستش همونی که همیشه از خدا می خواستین یه فرصت برای فردای بهتر من به پایان رسیدم تا فردایی بهتر از امروز بسازم. نوشته شده توسط همین در چهارشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۴. سیب س رخ گونههات را. نوشته شده توسط همین در پنجشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۳. گفته بودی وقتایی که دلتنگ اغوشی شدی بر.

که سیاه مشق های احساسم را تکلیف میک ن د. که همدم شب های ملتهب من است. که از آتش درونم شعله می ک ش د. شاید اندکی خاکستر کند . دلم واسه یه لحظه شنیدن صداش.

س لام دوستان دیگه وقت نمیک ن م آپ ک نم گه گآهی میام س ر میز ن م بهتون فداتون. به قول م عروف فآک ه پی و ل نتآین. ﺑ ﻌﻀﯿﺎﺭﻭ ﺑﺎي د ﺑﺬﺍﺭﻥ ﺗﻮ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ . ﺑ ﺲ که ﻧیاز ﻫ م ﺮﻭ ﺑ ﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ. چ ت روم گ ذآشتم. خوبه یا و ردآر م. ﺑﺎ ﻣ ﻦ ﺗ ﻠﺦ ﺣ ﺮﻑ ﻧﺰﻥ ﻣ ﻦ. ﺧ ﻮﺩﻡ ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺭ ﻡ. بعضیآآ سواد حرف زدن ندارن! قلہ اے ڪہ چنב بار تح شوב. بے شڪ روزے تفریحگاہ عمومے میشوב! م واظب ב ل ت باش! .

درد و دلهای من و من. دوس دارم یکی بیاد دستشو بکنه لای موهام . ب گه آرووم باش آرزو . ب گه ببین من اینجام آرزو . ریم ل چشام مزه ی بدی میده . ای ق لب بی تاب م .