آخرین روزهایی ست که با هم می گذرانیم و من مطمئنم که چندین روز دیگر که تو هواپیما نشستم و . آخرین تابستان من در توکیو. یک سال انتظار این تابستون رو کشیدم. همیشه فکر می کردم این بهترین تابستون عمرمه. فکر می کردم چقدر لذت بخشه که . بعد از یک سال بالاخره دارم می نویسم. بعد از یک سال درس خوندن واسه اینکه از اینجا بیام ایران درس . دختر کبريت فروش و دختر خاله. دختر کبريت فروش يک ساله شد. دختر کبريت فروش و پليس بين الملل.

از رفتگر محله عیدی بگیرید. گربه تون رو مدام از پشت بام به پایین پرت کنید تا پرواز کردن یاد بگیره. سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه. جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید. با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین. هفت تیری بذارید رو شقیقه راننده مترو و بگید یالا برو دبی.

من خیلی مشکل داشتم قبلا برای پیدا کردن کلاس آموزشی مناسب. ولی حالا یه سایت پیدا کردم که راه انداختتم. برید تویی این پایگاه آموزشگاه ها. واقعا به من کمک کرد. راحت دوره آموزشی دلخواهم رو پیدا کردم. نگاهي به تناقضات فيلم جرم بلاي رئاليسمزدگي.

تو چطور می گی که من برای تو کم بودم! منی که عاشق ترین عاشق عالم بودم! تو فقط دیده گریون خواستی. من برات قلب پر از خون بودم. آخه تو فقط یه عاشق خواستی. اما من گذشته از جون بودم. تو فقط دست نوازش خواستی. من سرا پا غرق خواهش بودم. تو همیشه در پی بهانه ها. اما من حدیث سازش بودم. آره تو یه دل سپرده خواستی. چه کنم که سر سپردت بودم.