از اینکه از این وبلاگ دیدن نمودید متشکریم. ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ. ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻭﺳ ﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ. تاریخ چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲. چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید.

یک میز کوچک چوبی با دو صندلی. و بوی یآر وبوی یآرو بوی یآر. دنیا ه م ارزانی خودشآن! دلم می خواهد . بی اجازه ی ت و . پادشاهی کنم در ناخود آگاهت. سیگارهای قبل از دیدنت و.

به بلندای فکرت پرواز خواهی کرد. ะฒ تنها دل خوشیه من ฒะ. ღ ღلیلی شدم مجنونم رفت ღ ღ. آخ که دل من بیقرارشه. بخون و بخند نیشت رو ببند. غصه ی نم دار! پس ر آب انی. رویای ح قی قی م ن.

زندگی عشق و دیگر هیچ . شرم میکنم وزن سیری ام را با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو بکشم. سلام به همه دوستان عزیز. من و یوسف یا یوسف و من. من و بهزاد یا بهزاد و من.

ورפב بے جنبه هآ ممט وع.

امیدوارم هرجا هستین خوشحال و موفق باشین. امروز شهرمون یزد یه برف حسابی اومده اونم یه شبه . اتاقم طبقه بالاس و یه بالکن داره بعدازظهری نشستم همینجور بیرون رو نگاه میکردم. راستش یه حس گنگی داشتم هم یه جورایی برام قشنگ بود هم حس سنگینی رو سینم داشتم. امروز هم انتخاب واحد ترم.

حالا تو هی نباش! همین ک میدانم صبح ها چه ساعتی بیدار میشوی کافیست. همین ک میدانم دقیقا چه ساعتی از شب غرق در خوابی. همین ک میدانم کدام اهنگ برایت عزیز است و بارها و بار گوش میدهی از سرم زیاد است. بلاخره اوازه من به گوش تو خواهد رسید. شاید سال ها بعد . شاید خیلی سال ها بعد. وقتی دیدی دیووونه وار عشق میورزد به شخصی ک. بی اختیار مرا یاد کنی.

در فلق بود كه پرسيد سوار. رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت. به تاريكي شبها بخشيد و به انگشت. نشان داد سپيداري و گفت. كوچه باغي است كه از خواب خدا. و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است. ميروي تا ته آن كوچه. كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد. پس به سمت گل تنهايي مي پيچي. دو قدم مانده به گل.