اشعار و دست نوشته های وحید شاهرخیان. مبارزه بیولوژیک با آفات و بيماري ها. مقالات تخصصي زراعت و كشاورزي. انجمن علمی باغبانی دانشگاه جهرم. شرکت کشاورزی و دامپروری سرافراز هزارمسجد. گروه کشاورزی پیام نور پرند. مهندسی صنایع غذایی دانشگاه تبریز. اشعار و دست نوشته های وحید شاهرخیان. دستور کار شناسایی و مبارزه با ابدزدک.

اما لحظه ای باید درنگ کرد و شاید چند گامی به بیراهه رفت. مدتی است بر جاده ی هموار می رانیم. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن. آرزوهایی که هیچ رنگی از خودخواهی و.

و خدايي كه در اين نزديكيست. دلم برای همه ی روزهای گذشته تنگ است . به شتاب از بر ما عمران گران میگذرد. زود از این باغ طراوت به خزان میگذرد. این گران مایه به غفلت نکنیم اش باطل. لحظه دریافتنی هست زمان میگذرد. فکر و اندیشه گمانم ز گمان میگذرد. مهلتی نیست ز فواره ی عادت مشکن! چشمه ی عمر دریغا فوران میگذرد. بازم یه سال دیگه گذشت مثل برق و باد.

چشم های لحظه ای را می بندند. جوخه آتش تویی که این لحظه صمیمی را ک شتی. جوخه آتش منم که صمیمیت این لحظه را ک شتم. سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ . ساختمان های قد و نیم قد. به شهری که آتش نشان ندارد. از سرفه های من خسته است. رشت را خدا آزاد نکرد. سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۱ . پرده اتاق را کنار بزن. دنیا خلاصه می شود به این کوچه. کر از دنیا می رود. خواب ما را می برد. دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ .

به نام آوازنده ی گیتار عشق. یعنی این وبلاگو میخام ببرم تو یه جای دیگه. که دیگه تا آخرش منو اون باهم باشیم. اونایی که تو این وب لینکشون کردم. میتون بیان تو وب جدیدم. منو به اسم از جنس خاک لینک کنن و خبر بدن تا منم لینکشون کنم. دارم میرم خونه ی جدید. ارزش بودن را همیشه از یک لحظه نبودن می توان فهمید . هر قدر هم خودت را بود كني ولي بازهم ارزشت از روز نبودنت آشكار ميشود .

در سرزمین خاکستری ذهنم , فریاد عشق را سبز سر میدهم. اهدا عضو بعد از مرگ مغزی. پاییز بهاریست که عاشق شده است. مثل روياهاي کودکانه با تبسمي آسماني همراه. و چه تلخ و آشفته بود رفتنت. کليد بيداري از اين کابوس به دست هاي سرد مرگ سپرده شده. چقدر مشتاق بيداريم و چقدر به آسمان نزديک. به حوالي بي کسي قدم.