تو که شب شخص اولم بودی. می ترسم از ازدحام کوچه ها. درد هایم را به خواب بزنم. وقتی که دلتنگی ام را. نه روزهای گذشتۀ بی گذر. عشق تو یک دروغ بی فرجام. مثل یک بوسه در خیابان بود. اتفاقی که در عدم افتاد. ابتدایی که رو به پایان بود. تکیه بر باد پشت این دیوار. داده بودم مگر که افتادم. گرگ بدمست خیره پای درخت! قلب من را بدر که افتادم. جنگلی در درون من برپاست. قصد روشن شدن ندارم نه! سرده اما تمام آغوشم. من برای بریدن از خورشید. چشم خود را ستاره می کردم. هرچه را که شبیه یک نه بود. در دلم شکل آره می کردم.

در حیرتم از این همه تعجیل شما. از این همه صبر و طول و تفصیل شما. ما خیر ندیده ایم از سال قدیم. این سال جدید نیز تحویل شما. من مرده ام در من هوای هیچکس نیست. بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است. طوفان چندین ساله آرام است از تو یک نامه ی غمگین به خطی ریز مانده.

نیستی برسینه ی اندوه سنجاقم هنوز. بی تو من سرمیکنم باطاقت طاقم هنوز. آن دو دیوان غزل راخیره خیره بازکن. من به شور زل زدن های تومشتاقم هنوز. چشم های سربه زیرت دست وپایم بسته اند. من که درگهواره ی یاد توقنداقم هنوز. بازکن دیوان وامشب فالی از دریا بگیر. من کنار ساحلت درحال اتراقم هنوز. مادرم حوا وبابا آدمم خوردند سیب. من به لطف والدین محترم عاقم هنوز. مادرمن ازاین بودن بی مهرتوسیرم. بگذارکه دستان تو دردست بگیرم.

البوم جدید حامد محضرنیا به نام جاذبه به زودی در سراسر ایران. تاریخ سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۴. هر جا برم از زندگیت بیرون نمیرم. من آرزو دارم کنار تو بمیرم. دستای من بی دست تو سردن همیشه. حضور من کنار تو جذاب میشه. هرجا برم از زندگیت بیرون نمیرم. یک لحظه دستامو بگیر آروم بگیرم. من جز تو هیچکی رو تو این دنیا ندارم. من بی تو میمیرم فقط تنها نذارم. تاریخ جمعه هشتم اسفند ۱۳۹۳.

عشق خود را بر من می گستراند. و من گم می شود. بر سپیدی کاغذ باریدن می گیرد. نوشته شده توسط محمد ملیحیان خوش در یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱. از مین های هزاران ساله. از ترکش های بی عمل. خوشه هایت هر روز قربانی می ریزند. تویی که در من بی اجازه نفوذ کردی. وقتی که خواب مرا دریده بود. حالا هر سال تو را بهانه می کنم. و سوگوار لحظه های توام. نوشته شده توسط محمد ملیحیان خوش در چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴.

می گویم که دیگر نمی شناسمش.

سایت اینترنتی فروشگاه ابزار و یراق. پروفایل مجید میرزااسکندری در فیس بوک. جناب علی اصغر بیک وردی. ب ه انگشتان باران که روی پنجره ضرب گرفته. و خطوط موهوم که روی بخار شیشه قد می کشد. و رد پای رفتنت روی نبضم.

باشد که باز بینیم دیدار آشنا را.

دنبال شاعر شعر هاي من نگرد! تمام حرف هايم رو نوشت توست. امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید . و تمام قلب هایی که این روزها با آرزوی سلامتی او می تپند. معجزه كن راوي عشق! نفس بده به لحظه هات.