تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم تا دلی برایم تنگ شود. گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده. نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت. آنجاست که با چشمانی خیس. رو به آسمان میکنی و میگویی. خدایا تنها تو را دارم. برای سردر کافه ای شکار کرد. پای تصویر را تو امضا کن. دلتنگی نگاه من از نبودن تو است. چه حرف بی ربطیست که.

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست. دست همه قوم صمیمانه به هم خورد. قطره باران به زمین ریخت. نور و تن دانه به هم خورد. در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود. سر به تعظیمش سراسر بابل و آشور بود. سینه اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد. پشت بخت النصر را سائیده و بر خاک کرد. ما از اسلاف آن خونیم واز آن ریشه ایم. پاسدار نام پاک پارس تا هم یشه ایم. دنیا خیلی بزرگه به چیزای کوچیک گیر نده. فکر دیگران در مورد تو اهمیتی نداره.

آسمان فرصت پرواز بلند است ولی. قصه این است چه اندازه کبوتر باشیم. روزی فرا خواهد رسید که خورشید تنها بر فراز مردمانی آزاد بدرخشد که هیچ سروری جز عقل خود نمی شناسد. باید بهش بگی حالم خوبه. وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه. برای گناهانی که لذتش رفته.