اگر برجای من غیری گزیند دوست حاکم اوست . دنیای عجیب این روزای من. گاهی وقتا اتفاقای عجیبی تو زندگیت میفته. آدمایی به طور ناخواسته وارد زندگیت میشن. نمیدونی باید چیکار کنی . باید اجازه بدی قسمتی از آینده ت باشن یا نه ! هیچ وقت تصمیم های درستی تو زندگیم نگرفتم ینی به چیزی که خودم خواستم نرسیدم. حس میکنم تنها راهی که الان دارم اینه که خودمو بسپارم به دست سرنوشت ! تابستون .

در مسیر عشق به وسعت نا منتهایی نامردند! گدایی عشق می کنند تا زمانیکه به تسخیر قلب زن مطمئن نیستند.

ا تفاقی می ا فت د که م نص رف می ش وی. دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده. ناز و کرشمه ی من وآیینه. برای آن احساسات مهار نشدنی. دخترک حساس و نازک نارنجی درونم. چه بی هوا این همه بزرگ شده.

هنگام نیگا ک رد ن به اینکه. چق در مونده ج زوه ت موم شه. حوآسم به تمآم جزئیآت این دنیآ. امآ به رویت نمی آورم که زخمش نآعلآج. و گآهی میآن این همه انسآن نرمآل. این دختر بودن رآ دوست دآرم.

نفس عمش ک عاشقش بودم در کمال ناباوری تنهامون گذاشت و غم نبودنش. تا عمر بر دلم ماند. از شب اول قبر فهمیدم. چقدر سخت است سخت ترین روزهای عمرت باشد. دیوووانه شده باشی از دیوانگی بزنی زیر خنده. همه فکر کنند چقدر خوشحالی. و اشک هایت را فقط تاریکی ببیند. و آبی که صورتت را میشوید. شاید دیگه تا یک مدت طولانی شایدم کوتاه دیگه نیام. شایدم همین فردا آپ بشم شاید هم برم تا یک ماه دیگه شایدم یک ساااااال. خیلی فک کردم و تصمیم گرفتم که برم. دلم واسه همتون تنگ میشه.