بعد از اتمام مرخصیم مطمئن بودم برمیگردم سرجای قبلیم. بااون همه ادعای دوستی مدیر و سابقه چندسالم در اونجا. گو اینکه یه نیروی جدید بجام فرستاده بودن. حالا دیروز مدیرم باکمال پررویی برمیگرده بهم میگه من نمیتونم به این خانم که یکسالهاومده یه دفعه بگم برو نیروی قبلیم میخواد برگرده! اما تونست به من بگه! حالم گرفته است. ازاین که هیچ کجا قدر هیچ چیز رو نمیفهمن و معلوم نیست معیار دیگه ای بجز پارتی دارن یا نه .

کم پشتی موی سر وا برو. روشی اصلاح خوب برای تیره نشدن زیربغل. جک های باحال وخنده دار وتوپ. شب بارانی توی جاده بدون چتر وتنها.

آنقدر مستم که آمده ام بمانم . به وسعت تمام شب هایی. که گرفتار طوفان بود! تا جزیره ی خدا . تور های صورتی شان را. در آغوش درخت پهن میکنند.

ببین زندم ولی دنیای من مرده. ولی دوریت منو از پا در آورده. وقتی نمیخوای باشه یه زور میاد تو زندگیت. وقتی میخوای بمونه راحت میذاره و میره. چه واژه ی نا مفهومی. تنها راهی که برایم مانده. چقد سخته میری که واسه یه مدت تنهای تنهاشی خودت باشی و خودت. ولی یکی میاد با اصرار و اجبار تو رو ازاوج تنهاییت میکشه بیرون و میشی خودت و خودش.

ظ توسط بهار ادیبی نظرات . تو روخدا خبرم کنید اگ ژیدا کردید بازم بوووس. ظ توسط بهار ادیبی نظرات . ولی سرم شلوغ بود نمیتونستم مطلب بزارم. ی خواهشی داشتم ازتون . من و یکی از دوستای خیلییییی گلم. ی وبلاگ درست کردیم .