تنها با گلها گویم غمها را. چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم. به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم. نه کسی آید نه کسی خواند. ز نگاهم هرگز راز من. که سخنها گوید ساز من. تو ندانی تنها همه شب باگلها. سخن دل را میگویم من. چو نسیمی آرام که وزد بر بستان. همه گلها را میبویم من. تنها با گلها گویم غمها را. چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم. به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم. میگرید چشم من در تنهایی. ای روز شادیها کی باز آیی. امشب حال مرا تو نمیدانی.

از همه چیز و همه جا. پلیس در نقاط مختلف جهان. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید! شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلا به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است. شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند. شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند. شما خلاف نمی کنید . پس نیازی به حضور پلیس نیست.