Mahmoud Dehgani روزنوشت های محمود دهقانی. گردشگری و سینه پر درد نگهبانان میراث فرهنگی. دکتر محمود دهقانی یکم تیرماه در واپسین رمق روز که آفتاب به گونه تشت طلا به آبهای نیلگون خلیج من رنگ . دکتر محمود دهقانی مهندس عبدالحمید اشراق خادم جهانی فرهنگ ایران که تا واپسین دم عمر دست از تلاش در راه هنر . چهار تاقی محلچه شهر اوز در لارستان. پیشینه معماری بارگاه امام حسین.

بهاری که از روسری ام گذشت. نگاهش به فنجان واژگونه ام. عشق از آن تو و. هركس به راه محبوبش بمیرد. در شمار شهیدان است . دنیایی ست سرشار از وحشت. چه بسیار عاشق می شوی. كه سگ ها و سرباز ها.

تمام شدن ثانیه های تنفس هوای تو. و بازهم بگو جدایی بهترین تصمیم بود. شاید این بار باور کنم. امروز بعد3 سال دوباره تو مراسم نذری آش خونه خاله بودم. ی دختر بد ک اصلا نمیتونه روی تصمیماتش بمونه. یک ماهه من قراره برم جایی و نرفتم و امروز عوضش کاری ک 2 ماه بود قول داده بودم انجامش ندم رو انجام دادم. الان باید عصبانی باشم ازخودم اما نیستم. اما من بخودم مرخصی دادم از زندگی.

این زن بی عبور سایه ها مردنی ست. این ها شعر نیستند تنها سایه های زنی هستند. حرف تازه ای برای گفتن ندارم. که برای روزهای مرده اش کفن می دوزد. به زن چروک توی آیینه. و چقدر سقف این اتاق کوتاه است. این زن بی عبور سایه ها مردنی ست. به فروشگاه مجازی نشر بوتیمارمراجعه کنید. با آقاي مرتضي شاهين نيا عزيز تماس بگيريد. دختری که کفش های تا به تا می پوشد. رودخانه پر از ماهی شد.

رفته بودم خبر از لهجۀ فاخته بياورم و زانوی لرزان غزال . رفته بودم خبر از س سكوت بياورم و شعر خوانی تنهايی. از اينهمه باران بيگاه و نگاه سنگين. درست است كه من آواز سبزه قبای مهربانی را نميشناسم. درست است كه لهجه ام همواره تاريك بوده است و رويايم بی گذر. درست است كه رهگذر آبادیهای صفا و صميميت نبوده ام اما با اينهمه از كنار تكلم ساده و.

شروع هزیانه گویی یک پنجشنبه زاده. برق چشمان خورشید به نوک باغ که افتاد. کیفش را برداشت و رفت , از خانه هزارتوی ارزوهایش. همچنانکه صدای گنجشک ها غوغا میکرد در درازای راه به درون کیفش. نوشته شده در شنبه ۴ شهریور۱۳۹۱ساعت توسط یاسر. سایه ام هر روز سر دعوا دارد,. و روزها که پایانش نزدیک است,طاقت چاره را هم بردست,. بیا به کوچه های پرسه.

ام می گیرد از این همه درد های تکراری. از این همه امید های پوچ و بی ارزش.

شعر و یک دنیا حرف با زندگی. سیناپناهی-نفرینم کن ب خاطر ب.