Date Range
Date Range
Date Range
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است. سلام ساحل جان خیلی ناراحت شدم. ایشالا هرچی خاک ایشون بقای عمر شما باشه. من شمارتو ندارم واسم بفرس لطفا. هووووووووووف اصلا نمیدونم چی بگم. اﻣﺴﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﮑﻦ. ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﮐﻦ.
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد. مرهم زخم هایم کنج لبان توست. بوی ناز گل مریم .
میاین وبم کامنتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت فراموش نشه. دوستان گرامی من یه وب دیگه دارم با دوستام به اونجا هم سرک بکشید کامنت هم بذارید لینک هم بکنید وب خیلی باحالیه.
دوستان خوب و اهل ادب. به فضایی دسترسی پیدا کرده ام که دیوان اکثر شعرا در آن به شکل آن لاین وجود دارد و ازطرفی یک تفاوت عمده دیدم که مرا مجذوب کرد. چنانچه در شعری ایرادی ناشی از بی دقتی تایپیست یا تفاوت نسخه های موجود دیده شود امکان درج نظر خواننده در پایین هر شعر وجود داشته و مدیر سایت به نظرات ترتیب اثر داده و شعر به شکل صحیح خود درج میگردد. اسرار جهان را نه .
دلم میخواهد بیخیال و بی پروا از کنارت بگذرم. دلم میخواهر آدم ها را مثل تو در دست بگیرم و با آنها بازی کنم. دوست دارم شبیه تو دم از عاشق بودن بزنم و بعد به آن بخندم! کاش میشد تو را هم اینگونه گرفت! اما تو سرسخت تر از آنی. تو در بازی ها برنده میشوی! و من را بازنده میکنی! اما من هم میخواهم مثل تو شوم! و تصمیمم هم بر این است! گذشت اون روزا که تو حرفای من حرف اول رو میزدی! حالا وقت برعکس شدن دنیا است! میخواهم تو را به زانو بنشانم! و میدانی که میتوانم! اینجا همه دیوانه اند! .
Ruang untuk aku berkata-kata! Tenang dan lapang adalah cabaran menjadi manusia sebaliknya manusia tanpa tenang dan lapang bukanlah manusia. Thursday, January 24, 2013. hampir 6 bulan aku tidak menjenguk blog ni. bukan aku lupa bukan tak ingat. tapi kesempatan yg ada tidak mengizinkan aku untuk terus mencoret apa yg terlintas di minda ku. Kiniairmata yang berguguran tiada guna lagi. tiada perasaan dan tiada keinginan utk tahu. walaupun engkau tahu hakikat dan kebenarannya.
La position des blocs a été enregistrée. Viens me parler si tu veux en savoir plus sur moi. ACCEPTE MOI COMME JE SUIS.
Friday, September 08, 2006. Sim, é a primeira acção do género que a JSD Arouca organiza, e por isso mesmo, convido todos os meus companheiros e amigos para que estejam presentes num momento tão importante. Um Abraço e Até Breve.
On est bien dans sa peau. On rit au éclats pour des bétises. La vie est comme parfaite. Et la joie nous berce. Et quand tout est noir. On n as plus envie de rien. On éclate en sanglots pour un rien. On se sens mal à l aise partout. On trouve la vie tellement moche. Qu on tombe dans un tourbillon de tristesse infini.