Date Range
Date Range
Date Range
جمعه بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۹. به این بیندیش هیچ پیامی آخرین پیام نیست. و هیچ عابری آخرین عابر. کسی مانده است که خواهد آمد. کسی که امکان آمدن را زنده نگه می دارد. دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲. سفر از ممالک محروسه به فدرالیسم قومی.
گل خوردن از مسی سعادتیه واسه خودش. رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا از دستگیری یکی از خوانندگان زیرزمینی داخل کشور خبر داد. قالب هنر قانونی و واقعی به فعالیت خود ادامه دهند. دلم واسه همتون یه ذره شده.
از آن روزنه ی سرد عبوس. اضافه کاری های یک خودکار قرمز بی رنگ. کار ما شاید این است. آخرین المپیاد دانش آموزی رو هم دادیم! یاد سوم راهنمایی بخیر که با آب و تاب و شوق بیش از حد منتظر بودیم سال بعدش المپ بدیم. هیچکس نمیتونه لذتی رو که ما وقت حل کردن سوالای المپ داریمو درک کنه. Let it go, let it go.
من و گذر زود گذر روزگار. من تصور میکنم جهان مثل یک ربات است! هیچ جزئی از اجزای به کار رفته در ربات بدون هدف نیستند و هر کدام وظیفه ای دارند و به خاطر یک هدف در ربات بکار رفته اند.
حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن. نوشته شده در پنجشنبه پنجم دی 1392ساعت توسط فاطمه. از رمانتیک ترین صحنه های زندگی هر آدمی. لامصب واسه چن ثانیه حس پادشاهی بهت دست میده.
مینویسم تا یادگاری برای فرزندم بماند. سلام دوستان خيلي وقته نبودم شرمنده. اقا مسيح دوم مهربدنيا اومد. همه ميگن شبيه مهدي هستش. در اولين فرصت عكسش و ميزار م. و يه خبر بد اينكه مادر بزرگ من يعني مامان مهدي روز 17 اذر از دنيا رفت و مارو تنها گذاشت. خدا همه رفتگان رو رحمت كنه مخصوصا مادر بزرگ من و. تیم فوتسال پست بانک از دارتپه قهرمان جام رمضان شد.
ღ ღپاتوق کله پوکهای باهوشღ ღ. اضافه کاری های یک خودکار قرمز بی رنگ. ڵطفا ڵبڅכ נ بزכ یנツ. این وبلاگ عاشقانه نیست! سی ندرلا با کفش ای کتونی. چقدر خواب ببینم که مال من شده ای. و شاه بیت غزل های لال من شده ای . چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض. جواب حسرت این چند سال من شده ای .
پاسخ به سوالات کلیدی و کاربردی.
Rapporterar stora vardagsbestyr och små äventyr. Man kunde mata väldigt hungriga fiskar i den gamla kejsarstaden. Det här är kejsarmausoleet där den näst sista kejsaren av Vietnam ligger begravd. Det byggdes på 20-talet och är minst sagt stort och är nu en stor turistattraktion. Vår chaufför Tom ligger och försöker sova i bilen. Upplagd av Tuva Adela Andersson. Upplagd av Tuva Adela Andersson. Where is the cable guy? Upplagd av Tuva Adela Andersson.
نوشته شده در هفتم مهر 1390ساعت توسط ويدا. نوشته شده در هفدهم اردیبهشت 1390ساعت توسط ويدا. كسي برايم از طاق افتاد. ايستگاه تاكسي دو راه جلوي پايم ميگذارد. چندصد متر پياده روي كنم تا با زن دلخواه و آينه هاي گرداگردش و گرانيتهايي كه همين يك ساعت پيش برق انداخته ديداري تازه شود. و يا روي صندلي پيكاني پهن شوم و از خيابان گردي زير ظل آفتاب و گرسنگي و علافي نجات پيدا كنم. و به ياد ندارم كه گزينه ي دوم را انتخاب كرده باشم. نوشته شده در بیست و هشتم فروردین 1390ساعت توسط ويدا. ص نعش در كمال دقت.