هرگز چشمانت را به خاطر کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن. تمام اثاث خانه ام را فروختم جز یک صندلی. شاید روزی که بر می گردی خسته باشی ! متن های کوت ا ه . بی تو می میرم . عادت کرده به همه چی . چقد بو کردم هرشب پیرهناتو. که با عطر تنت آروم شه دردم. چقد هر شب بجای شونه ی تو. نشستم رو لباست گریه کردم. خودم میگم به عطرت به اتاقت. به دائم دیدنت بد عادتم کن. خودم میگم به حد مرگ خستم. دارم دیونه میشم راحتم کن. ولی واسه تو بی معناست.

به وبلاگ تفريحى خاطره خوش آمديد. مطالب و عكس هاي جالب. معلم بیسواد و مداد جادویی. از فردای آن روز هر وقت جینو می خواست مشق هایش را بنویسد فقط مداد را روی دفتر می گذاشت مداد خودش شروع به نوشتن می کرد و جینو هیچ زحمتی نمی کشید. جینو حالا دیگر خیلی بچه ی زرنگی شده بود. مشق های او همیشه تمیزتر و بهتر از دیگران بود. جینو خیلی خوشحال بود و فکر می کرد اینطوری از همه زرنگتر می شود. اینگونه به همسایه باید توجه داشت.

جذبه ای دارد هزاران بار فراتر از زمین! ناز نگاهت را هیچگاه از من دریغ مکن. داستان - هاروارد کلی و یک لیوان شیر. یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت.

وبلاگی برای متن و شعرای مورد علاقم. گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. ღ ღ ღ آری اما اگر ღ ღ ღ. دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون. روزانه های خانم محبت و آقای صبور. عکس ها و تصاویر رویایی.

همسرم تا نفس دارم دوستت دارم. تو رو دوست دارم میدونی تو همونی که از خدا رسیده. مثل قلبی هستی که با شروع زندگی واسم طپیده. مثل خورشیدی که از اون ور ابرا سر درمیاره. بیتابی به من به این زندگی که خوبیات ازش میباره. دیگه تنها نموندم از وقتی که فهمیدم دلت باهامه. نگاهت با من و اون مهربونیات جلو چشامه. اگه یه لحظه فکر کنم باخودم که دیگه تو رو نبینم. گمونم از اون به بعد باید با خودم تنها بشینم. مثل قلبی هستی که با شروع زندگی واسم طپیده.

روے خ ط زن دگے . کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشيم ماندنی نه حاشيه ای از ياد رفتنی. و دیگران به آن رسیدند. هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم. گامهاي استوار و دستهاي سبزت را. و قاصدكي را آزاد خواهي كرد. تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد.

عشق و نفرت بی کس و تنها. خدایم منو ببر پیش خودت. تنهاتر از همیشه در انتظارم. ازبس که بهم نارو زدن. و آشنا تو دیار دیگران. دیگه از چی بنالم نفسی نمونده. جز یه بغض سرد و سوزناک تو گلوم. دوست دارم یکی بزنه تو گوشم تا منم زار زار گریه کنم. تا شاید یکم سبک شم. اما دیگه گریه هامم سبکم نمیکنه. جهنمو بهشتش فرقی نمی کنه. فقط یه جا باشه که توش دورنگی نباشه.

گمشده روی دیوار پنجره دل تنگی من. نتونم گریه را آواز بکشم به سنگی من. من با تولد پاییزمو تو رختخواب بی کسی. تو نگهدار بهارت باش ما که بهم نمیرسیم. نوشته شده در پنجشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت ۲۱ بعد از ظهر توسط بهزاد جیگیلی. ایشاالله همه به عشقشون برسند ماکه لایق نبودیم تنها موندیم بهش نرسیدم. امروز روز سپاس گذاری از خداوند است. را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن. تا با تمام وجود به او بگوییم. این عکسارو تقدیم میکنم به قلب. وقلب های همه ی عاشقا. اگر حرفی زدم از گل توی.