م خ اط ب خ اص. مرد بودن قانون دارد! یک دل باشیو یک رنگ! باید با تمام توانت تکیه گاه شوی! باید درد دل بشنوی! باید بغض هایت را بخوری. راهي بجز گريز برايم نمانده بود. اين عشق آتشين پر از درد بي اميد.

Bia2 dame dar bade! سلام به همتون. انقد دلم تنگ شده واسه وبلاگ که حد نداره اما این زمان لعنتی داره مثه برق و باد میگذره و فرصت نمیده که یه نفس بکشم! هنوز درست و حسابی درس خوندن رو شروع نکردم تیکه پاره میرم جلو. توروخدا واسمون دعا کنید که با دوستام همون جاهایی که میخوایم باهم قبول شیم. میخوام بریزم توی قهوه ام! .

روی خ ط دل ت ن گی. اينج ا م اندن به انه مي خ واه د. حکایت رفاقت من با تو. که با هر جرعه اش بسیار اندیشیدم. که انتظار تموم شدنش را نداشتم! و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم . و مردهای هرز را دور میز من جمع کن. شاید غیرتی شد و برگشت.

دوستان گلم امیدوارم لحظات خوبی را. در این وبلاگ سپری کنید. یادت همیشه با ماست . اشک تو چشمام جمع شده بود و بغض گلوم رو گرفته بود . گلاب و گل بود که روی سنگ ریخته میشد . این همه قران خوندیم که از پیش ما نرود. شایدم خدا نخواست که در این دنیای پر از رنج بمونه. یا خودش بین ما و خدا. روحش شاد و یادش گرامی.

خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد. دل نوشته ای از حسین پناهی. مي گم كه خلي قشنگه كه بشر تونسته آتيشو كشف بكنه. تو تابه ها سرخ كنه و بعد بخوره. اگه گوجه هيچ كجا پيدانشه. دانشمندا تز مي دن تا تابه ها را بخوريم. وقتي آهنا همه تموم بشه. لباسارو مي كنه و با هلهله. از روي آتيش مي پره.