خروش موج میکند با من نجوا هرکه به دریا زد رهایی یافت. دلم برای اینجا تنگ شده بود. روزهایی که بغضم را پشت خنده های مستانه پنهان میکنم. و من در خود مچاله میشوم از سرما. و نبودنت را بیشتر حس میکنم. وقتی نیستی تا با کاپشنت گرمم کنی. باز من دارم میرم به دو دلیل. شما هم درس بخونین بابا.

اینجا دفتر مشق همه ی همکلاسی های من. 2-شما مجبورید با اشتباهاتتان کنار بیایید تا زمانی که آنها فکر شده به نظر برسند.

من درجستجوی او تنها به رویاهایم رسیدهام. من عاشقانه دل بسته بودم. نه تو مرا دوست نداری لعنت به همه خیالهای من. به گمانم برای گذشته های دور است من بودم تو بودی و من شاد بودم سالها گذشت بازهم من هستم تو هستی اما من شاد نیستم. نه تو مرا دوست نداری لعنت به همه خیالهای من.

قراردادی بود نانوشته بین من سال 1391ومنی که قرار بود شکل بگیرد . برای رسیدن به یک تفاوت قابل هضم اینکه فعل ننوشتن تا کی باید صرف میشد از حیث زمان وتاریخ برای خودم هم پوشیده بود . صرفا منتظر رویداد خاصی نبودم . که مثلا فرشته ای نازل شود وامر به ادامه وبلاگ نویسی کند . حقیقتش را بخواهید از یک جایی به بعد نگاه ادمها به اطراف عادی تر میشود. ادمهایی مثل من برای رسیدن به این نقطه لاجرم تاوان پس میدهند . خدایا کمکم کن دیگران هم باورم کنند . اصن نمیدونم چی میگه حرف حس.

تو امسال ٤سالت پر شد و وارد٥ سالگيت شدي . ای بابا! به ساعتم نگاه میکن.