گزیده ای از سخنان ارزشمند آبراهام لینکلن. نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها به ویژه تو. اگر زنی را دوست داری.

بعد از چند ماه و اندی. تو این مدت اتفاقات خوب و بد زیاد افتاد. گاهی به تلخی زهر گاهی به شیرینی عسل. شیرینی ش توی تلخی اش گم شد. حس می کنم خیلی بزرگ شدم. بدم میآد به چشم یه دختر کوچولوی اول دبیرستانی بهم نگاه کنن. میخوام چرت و پرت هایی ک مینویسم و حک کنم. وب هایی ک حذف شدنو از لینکام پاک نمیکنم. اخیش دلم وا۳ وبم تنگولیده بود.

بوی شب باز کفشهایم را بی قرار کرد. یار مگو که من منم. گر تو تویی و من منم. بی دل و یار او منم. یار و نگار او منم. غنچه و خار او منم. چاره ی کار او منم. بر سر دار او منم. باغ شدم ز ورد او. داغ شدم ز پیش او. لاف زدم ز جام او. گام زدم ز گام او. عشق چه گفت نام او.

همین که تو میدانی دوستت دارم کافیست . بگذار خفه کند خودش را دنیا. برای دلم گاهی پدر میشوم. تو که قرار نیست بیایی . پس پلهای پشت سرت را خراب کن. مبادا وسوسه ام کنند دنبالت بیایم. دستاشو مشت کرده بود . دستاشو مشت کرده بود .