سه شنبه 14 دی 1395. سه شنبه 14 دی 1395. من اومدم با دو تا خبر. خبر خوب و خبری بد. خبر خوب اینکه که تولد اسرا که گفته بودم. ابابم زنگید به بابای اون یکی دوستم بیتا. با هم حرف زن فهمیدن خانواده ی خعلی محترمی هستند. و من و بیتا میتونیم بریم. میموند سارینا و مسلمه و فرناز. بعد بابای سارینا هم با بابا اسی دوسته اون هم حله میاد! می موند الان مسلمه و فری. که من به فری زنگ زدم چون مامانمون همکاره اونم حله! هم شما دوستان.

ﺗﺠﺴﻢ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺳﻮﺳﮏ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺘﻪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﻻﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﺖ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ. ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ ﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ. ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺗﻮ ﺭﻭ ﮐﻤﺮﺵ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯼ ﻗﺮﺭﺭﺭﺭﺭﭺ. ﺳﻮﺳﮑﻪ ﺗﻮﺩﻫﻨﺖ ﻣﯿﺘﺮﮐﻪ ﯾﻪ ﺁﺏ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﺸﻪ . بچه لطفا به این وب عاطفه برین وبراش کامنت بزارین. من یه آقایی دارم من یه عشقی دارم که زندگیه منه. وقتاییم ک با صدای آروم صدام میکنه. وقتیم که عصبی میشم نازمو میکشه.

کم قیمترین وب کد سازی. که من و نویسنده هآ ی گل. سفآرشات رو بآ کمترین قیمت می پذیریم. پس برای یه بار هم که شده در وب ما سفارش بدید! گاهی نیز مآ براتون کد رایگآن می سازیم! که امیدوارم ازشون خوشتون بیاد. نویسنده میپذیره پس اگه کد سازی بلدید. در وب مآ نویسنده بشید. منتظر سفارشات و نظرات شمآ هستیم. ارورا وشبنم کار هارو میکنند.