سلام به تمامی بازدیدکنندگان محترم از این که به وب من سرزدید. ازشما متشکرم ضمنا قبل از خروج نظرتونو حتما بگین. من دوتا وبلاگ دارم یکی اینه ادرسش عشقی بی درد. اره عشقی که بین منو خداست بی درده اما یکی دیگه عشقی باردرده. تو لینک دوستان اولین وبلاگ زندگی من وبلاگ دومه منه. ازت ممنون میشم که به ون وبم هم سر بزنین. ولی نمیدونم چرا و چجوری.

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد. سلام به همه دوستای گلم. موفق و سربلند و همیشه خندان باشید برای همیشه خدانگهدار. اونقدر که فکرشو میکنی دوست ندارم. چون اونقدر دوست دارم که فکرشو نمیکنی عشق من. سلام به همه دوستای گلم.

د ستانت رانیازدارم تاس خت ب فشارم شان وبدان م که ه ستی. پ ست ث ابت . ب ه وبلاگ م خوش اومدی. امیدوارم از وب خوشت بیاد. با تبادل لینک موافقم فقط بهم خبر بدین. بعد از اینکه منو لینک کردین. بگین که لینکت ون کنم. داستان بنگرفردارا یک داستان کاملا تخیلی وزاییده ذهن نویسنده میباشدوشخصیت های این رمان وجوداصلی ندارد. پدربه یادگذشته بودکه چقدرمینارودوست داشت اوتنهافرزندش بود خواستگارزیادی هم داشت مینا پیش دانشگاهی بود. پدربه یادآوردکه خیلی بادخترش .

همیشه به درد دل این آن گوش می دهم. ولی هیچ كس به دردهای دل من توجهی ندارد. همیشه سنگ صبور دیگران بودم. اما هیچ كس سنگ صبور من نشد. همشیه دیگران را می خندانم. ولی هیچ كس از گریه های پنهانی من خبر ندارد. هرگز نخواستم بگذارم كسی گریه كند. ولی هیچ كس حتی از من نپرسید چرا گریه می كنم. همیشه دیگران را به زندگی امیدوار كرده ام. همیشه گل امید را به این و آن هدیه كرده ام. اما كسی نفهمید كه من خود به زندگی امیدی ندارم. هرگز نگذاشتم كه دوستانم در كنار من احساس تنهایی كنند. اما هیچ كس ندانست كه من چقدر تنهایم.