که خراب بودنتونستم بیام و پست بزارم. با تأخیر زیادی این پست رو گذاشتم تا بگم. کاش داستان ما وقعی نبود. ژاله و منصور ۸ سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند. بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد.

سالهاست دیگر کسی در این سرزمین ساده نیست. از همان وقتی که دیوار کاهگلی رفت و آجر و سنگ آمد. از همان وقتی که ایوان شد بالکن. تو خودت باش و نشان بده آدمیت هنوز نفس می کشد. هنوز می شود روی کسی حساب باز کرد. آن هم از نوع مادام الع مر. لا اقل تو تغییر نکن. تا برای رفتن فکری بکنیم .

دوباره تو را گم کرده ام . میان آشفته بازار افکار مبهمم. توی کوچه های بی عبور پاییزی. را شانه های بی انتهایت. را منتظر نشسته ام . اين روزها انگار باد به گوش.

فانوست را کمی پایین تر بگیر تا روشنی بخش. برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم. خرید آنلاین انواع شارژ ایرانسل.

من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم. تا ابد محتاج یاری تو رحمت. تو گذشت تو مهربانی تو. ودر یک کلام محتاج تو ام. ممنون بخاطر حضور شیرین شما دوستان خوبم. نوشته شده در یکشنبه 16 بهمن1390 ساعت توسط پرین. نه بخاطر از یاد بردنت.

و چه زیباست این بیکران افسونگر و خدایی که در این نزدیکی ست. تاریخ چهارشنبه بیست و پنجم بهمن 1391. از آבمایی که میگن בوس ت دارم. از آבمایی که می פ. وان مال اونا باشی اما פ. وבشون مال تو نیس تن . از اونایی که زیر بارون برات. ولی وقتی آفتاب میش ﮧ. تاریخ چهارشنبه نوزدهم تیر 1392. وقتی از چشم فلق , قطره اشکی ریزد. وقتی آن لحظه که دل , یاد تو را میجوید.

یک پنجره برای درد و دلام کافیه. فقط باید گفت از دست تو. تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند. باز هم دل تو بارانیست. خیس تراز دریا خراب تر از امواج . کمی آغوش آسمانی کمی دور شدن از این آدمها! کمی رسیدن به خدا.

یارب این آدم خاکی تنهاست. دلم می خواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانم. آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند. و با ژست صمیمیت داشته هایت را می شمارند. احساساتت را خط کشی می کنند اشتباهاتت را سرزنش می کنند. به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند. دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنندو. هر کاری که لازم باشد می کنند تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند. ه رسال شروع قصه ایست .

که روزی این ع ش ق. دلت رامیزند ومسمومت میکند . از هیاهوی واژه ها خسته ام. از اوراق سپید آموخته ام. زیر نور یک واژه خواهم نشست. نام خون سرد معشوقم را. بر حواس پنج گانه ام. پایان آخرین برگ خاطراتم را. این وبلاگ دیگه آپ نمیشه.