چون قرص ماه حل شده در استکان من. نامت همین که سبز شود بر زبان من. طعم تمشک تازه بگیرد دهان من. من برکه ای زلالم و لب های کوچکت. افتاده اند مثل دو ماهی به جان من. تا بگذرد در آینه سرو روان تو. گل می کند هرآینه طبع روان من. گیسو مگو که جاده ی ابریشم است این. آنک رسد شکن به شکن کاروان من. دامان توست بازدم باغ های چای. ای چشم هات آینه ی باستان من. هر یک به شکلی از تو مرا دور می کنند. نفرین به دوستان تو و دشمنان من.

ممنون از اینکه قابل دونستید و البته به افتخار نویسنده ی بزرگ به وب من سر زدین. امیدوارم که لحظات خوبی رو در اینجا بگذرونید. داستان های موجود در این وب فقط جنبه سرگرمی داره و در کنار بخش هایی در مورد امیرعلی نبویان نویسنده ی بزرگ قرار گرفته که امیدوارم لذت ببرید. امیدوارم با نظراتتون بیش از پیش به من برای ادامه ی راهم انرژی بدین و البته برای بهتر شدن این وب کمکم کنید.

تاثیر مشت کردن دست روی حافظه. امروز یه مطلب جالب دیدم گفتم براتون بذارم. میتوانید کمک کنید حافظه بهتری از یک موضوع یا حادثه داشته باشید و مشت کردن دست چپ. این گروه حتی از گروه کنترل که اصلأ دستشان را مشت نکردند بهتر این کار را انجام دادند.

ما دو تا عشق غریب. گاهی شعر سراغم را میگیرد. ب ی ه وا ر فتی! ماند م . به همه آرامش بدی! ولی وقتی خودت یه شونه ی گرم برای دلتنگیهات نداشته باشی. دلم یک بغل تو را می خواهد. همنفسم دلم برات خیلی تنگ شده خیلییییییییی. ایشالا جفتی امسال قبول شیم یه جا کنار هم باشیم همش. مرا تنگ در آغوش بکشی.