به وبلاگ من خوش آمدی! تقدیم به دوستای گلم. قصد نامه نگاری ندارم آنچه عمیقانه و با دیده ی بصیرت در فضای گلزار های طبیعت جستجو کردم تا کلمه ای در خور و شایسته را پیدا کنم نتوانستم و سر در گریبان نهاده و با تنها قطره ی خون حیاطم نوشتم گلبانگ دوستیم سلام! سلامی که نگاه سرگردانم در پناه آلاچیق مژگان مجنونت تا ابد احساس آرامش می کند! اینه منو با اسم.

دیدی آخر سر مال خودم شدی . عاشقتم شوه ر دوست داشتنی من. به احترامت هیچ وقت حتی من ن می نداختم نگامو جای ی. مرا محکم تر در آغوش خود بگیر. من هنوز هم نمی خواهم تو را. به دست خاطرات لعنتی بسپارم. زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود. زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود. زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود.

ای مهربان تر ز من بامن. اولین کمپ هوداران ضیا و روا. ღ ღ طلوع عشق ღ ღ. گنجینه ی ذهن تا قلم. ב פ ت رے بآ تآرهاے ع ص بےض عیف! پسری از ماه فروردین. من و رویای عشق تو.

ღღღ همیشه با من بمون ღღღ. به خودم قول می دهم که فراموشت کنم. وقتی عکست را می بینم. قولم را فراموش می کنم. مگر من کدام خواهش را نشنیدم. کدام امید را ناامید کردم. و به کدام دلتنگی خندیدم.

سلام دوستان گلم ممنون از اینکه ب وبلاگم سر زدید خوشحال میشم ک مطالب درخواستیتون رو توی این. مرسی ک بهم سر زدید. من که اینو تجربه کردم. تقدیم به تو بی وفا. اشک و غصه هامو ک.

چهارده سالم بود که یه داستان عاشقانه ی بلند شروع شد. اوایل از اینکه با پسری دوست شم بیزار بودم. اما نمیدونم این یقینا خواست سرنوشت بود که من با محمد آشنا شم. اون موقع محمد فقط هفده سالش بود. اما یه پسر پخته ی خوبو با شخصیت از یه خانواده ی متدین. بعد از اون دیدار بابام .

ش ه ر دخ ت ران. اول از همه خوش اومدی. اینجارو درست کردم که توش خاطرات روزانه ام رو بنویسم. باهمه تبادل لینک میکنم فقط اول خبر بدین. چهارشنبه دوم اسفند 1391 - - مهدیس. یه سر رفتم اون یکی وبم. که با دوستام رفته بودیم پارک. شبی که پاتختیه دخترداییم بود. اول قرار بود بریم کنار دریا با دبیر دین و زندگیمون ولی چون بچه ها اکثرا خبر نداشتن کنسل شد! دوباره نیلو زنگید گفت اماده شو بریم پارک. نشستیم باهم حرف زدیم تو اون باد .

ت ن ها ی ی ی ک پ سر. سکوت تنهایی شب در برکه ای خاموش. به تو فکر ميکنم و. به پياده رو هايي . چقدر دورتر از احساسم ایستاده ای! آنجا که تو ایستاده ای.