کاش میشد هیچکس تنها نبود. کاش میشد دیدنت رویا نبود. گفته بودی باتو میمانم ولی. رفتی و گفتی که اینجا جا نبود. سالیان سال تنها مانده ام. شاید این رفتن سزای من نبود. من دعا کردم برای بازگشت. دستهای تو ولی بالا نبود. آهسته اشک بریز ای دلم. آهسته اشک بریز ای دلم من هنوز منتظرم. تو این سوکت بی حیا تنها تو موندی بامن ای دلم. از این همه دو دوزگی. مرا بگیر به آغوش غمت.

به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم. و إ ن ي ك اد ال ذ ين ك ف ر وا ل ي ز ل ق ون ك. ب أ ب ص ار ه م ل م ا س م ع وا الذ ك ر. و ي ق ول ون إ ن ه ل م ج ن ون. الل ه ل ا إ ل ه إ ل ا ه و ال ح ی ال ق ی وم. ل ه م ا ف ی الس م او ات و م ا ف ی ال أ ر ض. م ن ذ ا ال ذ ی ی ش ف ع ع ند ه إ ل ا ب إ ذ ن ه. و ل ا ی ح یط ون ب ش ی ء. و س ع ک ر س ی ه الس م او ات و ال أ ر ض. و ه و ال ع ل ی ال ع ظ یم. ه م ف یه ا خ ال د ون.

من همان آبشار زیبا پر شکوه و نیرومندی هستم ک هر چشمی باید با فروتنی بسیار ب نیروی مهار نشدنی زندگی بخش من بنگرد. عامترین تعریف از سرانه مطالعه میانگین مدت زمان مطالعه یک نفر در یک شبانهروز است اما لزوما همیشه این تعریف صادق نیست و میتوان به جای مدت زمان از تعداد کتابهای خوانده شده یا تعداد صفحات خوانده شده در طول روز نیز برای تعریف سرانه مطالعه بهره جست.

به نام بی نام او بیا تا شروع کنیم. در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم. مهم نیست چگونه و چطور و چند. بیا به یک تلنگر ساده رجوع کنیم. ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است. چرا غرور و تفاخر بیا تا رکوع کنیم. اطلاع رسانی بازیهای مس کرمان در لیگ برتر. آرام مسافر هفت شهر عشق. وبلاگ رسمی هواداران علیرضا روزگار. بغضی از جنس ابر باران زا.

ممنون که اومدید به وب من. این وب موضوع خاصی نداره ازتون میخوام درهرموضوعی هرچی خواستید درنظراتتون بنویسید من دراولین فرصت براتون میزارم. هرکی خواست منوباعنوان وبلاگم لینک کنه وبگه من باچه اسمی لینکش کنم. دوستان عزیز لطفا درنظرسنجی شرکت کنید. عزیزان در پست دنیای بازیگران هر بازیگر داخلی یا خارجی راکه خواستید بگید تا براتون بگذارم. Beauty of a Woman زیبایی یک زن. باید از چشماش دیده بشه.

کاش دروغ نمیگفتی بهم! کاش اینقدر عاشقت نبودم. میبینی خرابو داغونت شدم سوختم. خوشی تورو به تنهایی خود فروختم. اگه ارزون تورو دادم به یه دنیایی که خود نیستم. چون که من زاده دردمو با دردو غم غریب نیستم. گاهی وقتها بی خبر میام کنار پنجرت.

آن شب باران ميباريد! امروز چقבر בلتنگ בیروزے هستم ڪہ میگفت فرבایت را میسازم. م ט بآ بقيہ متفآوتم . ع شقے که م نتظرست כ ست از پآ خ طا ک نے تآ ت لخ ت ريט ت لخ هآ را بہ تو ب چشآن د . جمعه بیست و یکم تیر 1392.