Date Range
Date Range
Date Range
ساعت 5 بعد از ظهر توسط لیلا ناظمی. چه قدر جای تو خالی ست! چه قدر جای خالی بعضی آدم ها احساس می شود! آدم هایی که بودن شان نعمت و رفتن شان فقط می شود گفت - ضایعه ای بیش نیست. همه ی لرزش دست و دل از آن بود. گر بدین سان زیست باید پست. من چه بی شرم ام اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم.
چه قدر شماره برای حذف. حال و روز وبلاگ ها.
اگر نگاه به اطرافیان مان بیندازیم همه چیز در حال گذر هستند. عزیزان چه حوب است که همه چیز خوب بگذرد. اما این دنیا گذری بیش نیست. میخو اهم در دنیای آرام و. آن قدر مرا سرد کرد از خودش . اسکار حق توست سال هاست مرا.
قبل از این که بخواهی در مورد. من و زندگی من قضاوت کنی. کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن . اشکهایی را بریز که من ریختم. دردها و خوشیهای من را تجربه کن. سالهایی را بگذران که من گذراندم. روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم. دوباره و دوباره برپاخیز و مجددا. در همان راه سخت قدم بزن. همانطور که من انجام دادم. از یه جایی به بعد.
به نام انکه در سکوت نامش را فریاد زدم و در اشک اورا دریافتم و در خوشی وجودش را انکار کردم . و در غم با تمام وجود به او عشق ورزیدم . اینک از پنجره کوچک تنهایی با تو حرف میزنم . از پشت دیوارهای دلتنگی هر شب با قایق غم هایم در رودخانه ی اشک هایم تا انتهای ظلمت پارو میزنم . وچشمان مهربان تو را از لابهلای شهر ستارگان بامن قصه ی امیدواری میگویند . من حرفهایم را خورده ام.