Date Range
Date Range
Date Range
خیلی جالبه بزرگان شیعه و سنی بحث میکردند راجع به برتری و اختلاف بعد از کلی حدیث و آیه و. تاریخ و در پایان جلسه مردی ایرانی از وسط جمع بلند شد به سخنران سنی ها گفت ترتیب اعتقاد. اهل تسنن دستش بالا گرفت و گفت خدا پنج انگشت داده به هر دست به ترتیب انگشتان. اول حضرت محمد بعد عمر بعد ابوبکر بعد عثمان و در آخر حضرت علی.
مراقب باشیم بااعمالمان شرمنده شهدا نشویم چشم هزاران شهید به اعمالمان دوخته شده است. عهد ما , عهد وفا بود و صفا بود و ابد! گرچه من بد کردم ولی ای چفیه! بدان بی تو دلم می میرد! درود بفرست ب ر.
چای می نوشم که باغفلت فراموشت کنم. چای می نوشم ولی از اشک فنجان پر شده ست. روزشمارم را ازسر میگیرم آقاجان! این روزها کاری به جز این از دستم برنمی آید. حال ابری شده از درد وبی صبری. ماهنوز هستیم واو مدیر ماست. چه سخت است این روز ها به بهارستان رفتن. مترویی که از شروع خط در آن می نشینی و. وگاهی در زنگ تفریح هابا کا.
اگﮧ م نو نمیخواے ن. اگﮧ م نو نمیخواے به د ر ک هرے. فقط و فقط مخصوص کسانی که HOT. با اونایے ڪﮧ בستشوט بﮧ בهنشوט نمیرسﮧ. و پسرے را فريب مے בهב. اینقدر ب د میش ک ن م. قبول دارم کہنه شده ام! .
من آن یکی نبود و تو. همیشه هست و نیست تمام قصه های من. که این چنین سکوت مهر و موم گشته ی مرا. به یک اشاره از ظرافت صبور دست خود. تو از فراز پله های رو به نور می رسی به داد لحظه های من. سپیده ی غریب پشت پیکرت. تو را چه دور و دست نارسیدنی تر از همیشه می کند. نگاه من به پای تو یکی . درست در کنار شانه های من. شنبه 25 فروردینماه سال 1386.
دست نوشته های یک دیوانه نیمه جان. سه پاره ای برای جنگ. سلام به همه عزیزان و دوستای گلم. خیلی وقته که نتونستم وبلاگ رو آپ کنم. ولی از این به بعد بیشتر بهش. این سه پاره رو برای جنگ نوشتم. هر جنگی که خانمان یه عده آدم بی گناه رو برانداز می کنه. و خون آدمای بی گناه رو می ریزه. این شما و این هم این سه پاره نسبتا کوتاه. آسمان خون می بارد! و کرکس مردار خوار. ثانیه را نشخوار می کند. و غذایی شود تازه ی تازه. و تو که از گریه کودک. عکس می گیری! آسمان خون می بارد! و ناگاه می پر.
نامه هایی که هرگز پست نشد. دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴. هیچ جا خونه آدم نمیشه. اتوبوس یه ساعت بعدش حرکت داشت. منم حوصله نداشتم صبر کنم با سواری رفتم. یشنبه صبحم رفتم استاد رو دیدم. یه ساعتی پیش استاد بودم و کلی باهم حرف زدیم. قرار شد بهم تلفنی بگه که چکار باید بکنم. نظراتش رو بعد خوندن تلفنی میگه. هیچ جا خونه آدم نمیشه.