Date Range
Date Range
Date Range
یکشنبه بیست و پنجم اسفند 1392. بربوده ای دلم را به کمند حسن جانا. چو فتاده ام به دامت مرهان دوباره ما را. ز نسیم شرح دل را شنوی دگر چه گویم. که ز چشم خون فشانم شده دامنم چو دریا. نب و د شکیب دیگر ز شرار این معما. که تویی همیشه با من و منم همیشه تنها. نتوان تو را ستودن که به وهم در نیایی. همه صحبت از قیاسست حدیث زشت و زیبا. نه به چشم حکمت آیی نه به ظرف دل بگنجی. نکنی دو دیده ام را به جمال خویش بینا. ز تو روشن است دنیا و به پرده می نشینی. نکن اینچنین جفایی به خود ای نگار رعنا. سه شنبه بیستم اسفند 1392.
زلفهایت را تکانی بده غزل میریزد. تنهائی شان بخاطر سکوت است. یا سکوت شان از سر تنهایی! پر از آواز آدمیانی ست. که به تکه نانی قانع اند. و نه فنجان های خالی چای.
هوای دلم که می گیرد . آسمان هم می بارد . کمی نوشتنم می آید! باران .
قیامت به پا می شود. نه که کوه ها میخ های زمینند. یک لحظه هایی در زندگی هست. که باید نقطه شان گذاشت. و باید از سر خط شروع کرد. و چقدر خوب بود اگر می شد چند خطی را پشت این نقطه خط زد. و اگر این حقیقت لاجرم را می شد انکار کرد. که با خط زدن خطوط . خاطرات خط خطی شاید . اما پاک نمی شوند . دلت می خواهد به پشت سر نگاه نکنی. چشمانت را به آسمان بدوزی. و بی گدار لبخند بزنی.
سه شنبه هفتم اسفند 1386. و به پرواز كبوتر از ذهن. واژه اي در قفس است. كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد. نوشته شده توسط فرزاد رستمی در ساعت 9 AM. دوشنبه بیست و دوم دی 1393. نوشته شده توسط فرزاد رستمی در ساعت 8 AM. یکشنبه بیست و یکم دی 1393. به کجا چنین شتابان گون از نسم پرسید. نوشته شده توسط فرزاد رستمی در ساعت 6 PM. یکشنبه بیست و یکم دی 1393.
من به نام تو شعر می فهمم! ضجه ی ساعتی که منتظر است. تا تو را دست جاده بسپارد. تا مرا بی تو معتقد باشد. تا مرا هر نفس بیازارد. کفش هایت نشسته در راهند. رو به راهی که سخت و اجباری ست. در نگاهی که باز می دزدی. حرف های نگفته ای جاری ست. بعد تو یک شکست تحمیلی. در دلم اتفاق می افتد. گوشه ی هر اتاق می افتد. قهوه ی تلخ و بوسه بر سیگار. پشت آن میز خسته ی تریا. بعد تو در مصاف با دنیا. روی قاموس بودنم حک شد. بودن تو چقدر آبادی ست. ماه افتاده در دلم! .
Forgot Password or Username? Quisque faber fortunas suas.
Wel ǾMΣ тǾ my lifΣ.
تو آیه ی عجیب نه قرآن عجیبی. سوره های تو را خاک تلاوت می کند و آیات تو را افلاک. همه قرآن خدا را می خوانند و خدا قرآن تو را می خواند. بيشه باشگاه مجازی ادبیات و کتابخوانی.
نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم. ممنونم از همه کسایی که فراموشم نکردن وبهم تبریک گفتن. کنارت خوب وآرامم پراز احساس آزادی. دقیقأ مثل وقتی که تو با معشوقه ات شادی. تو را من دوست میدارم در آن حدی که مادر را. شبیه لحظه هایی که تو بی من شخص دیگر را. تو را می خواهمت مثل تنفس. تو را می خواهمت حتی اگر من را بیازاری. کنارم خوب هستی عاشقی غرقی دراین بازی. تو بازی می کنی با من. من از این فیلم ها راضی. خبر زردي من را توا.