به همین سادگی ! ܓتراژدی من و . به همین داشتن دوردستی که میتواند برای لحظههای زمستانی لبخندی بسازد و بعد تو را در آن دوردست جا بگذارد و برود.

ღ ב لتنگ ے و בلبستگ ے نωت رל ღ. رین ع آش ق آ. که ا سم م رو ب. می م به ا نته. ب خآص ی ن د. دوشنبه 27 خرداد1392 シ نωت رל シ. چشم ی به تخت و بخت ندآرم. م رآ ب س ا ست. یک صندل ی ب رآی نشستن کنآر ت و. ش رط عشق آن ا ست که دل ت آغ وش بخوآهد نه جسمت. شنبه 18 مرداد1393 シ نωت رל シ. دست هآی ت و حق م ن ا ست. حق م رآ کف دست م بگ ذآر. شنبه 18 مرداد1393 シ نωت رל シ. ش آهزآده ی م ن. به م رد بودن و م رد م آندن و م ردآنگ ی ا ت افتخآر میکنم. تم آم این د ل فدآی ت و.

سلام سلام سلام اول از همه هی چیزی بگم که نشان دهنده این میباشد که بنده چقدر گیج هستم. بعد از تولد هم به دلیل جابه جایی وسایل خونه کمر بنده گرفته و الان چند روزی هست که در بستر افتاده ام و نمیتونم تکون بخورم هر چی هم به این آقای همسری میگفتم مرحمت بفرما ا.

Pequeñas acciones realizadas en cualquiera de los campos del arte, como homenaje a las fobias dominantes de la actualidad. El arte de aquellos que no son artistas ni quieren serlo. Caminando despacio me choque contra un muro. Del aturdimiento caí al suelo. Un humo salió de mi cabeza borrando la visibilidad de mi entorno. A través del escozor fortalecido por mi pestañeo se me insinuó un rostro.