من و خونه ی بی تو . رفت و من رو تنها گذاشت. چقدر خوبه داشتن دوستانی مثل شما. آمده ام با عطش سال ها. تا تو کمی م هر بنوشانی ام. من و او و گفتگو. باید اصول رو رعایت کنیم. خواب رو نمیشه که ندید. تا حالا اینجوریش رو ندیده بودم.

بعد از رفتنش اینجا زندگیم شد. تنهایی من پایان نداره,تا اخر عمر با من میمونه,چون خودم میخوام. میدونم برمیگرده و یه روزی اینجا از رسیدنمون بهم مینویسم. جوری میشدم حس میکردم زبونم بی حسه و دیگه نمیتونم حرف بزنم. کتاب دانلود کردم,کتاب میخونم,کلش بازی میکنم.

دخترم هدیه ای از خدا. دیروز بعدظهر تصمیم گرفتم ی گردگیری اسااااسی بکنم. البته بخاطر اینکه خونمون تو خیابون پررفت و مده گردگیری رو که هرروز میکنم ولی میخواستم حسااابی همه چی رو بررررق بندازم. رفتم بالای صندلی و با جارو سقف رو گردگیری کردم که پدر گردنم دراومد. بعدشم شروع کردم به جارو زدن هال. نصفشو زده بودم وروجکم تو بالکن بود رفتم بهش سربزنم که همون لحظه دیدم ی چیزی رو انداخت پایین.

سلام من بعد از غیبت صغری برگشتم! تو این چند روز رفتیم استان همسایه عروسی داشتیم.

خب خدا رو شکر پس توام خواهش خواهش . سلام خانمی خوشحالم که اومدی و خبری . مریم حالا که مشاور گفته بهتر نگی . سلام مریم جان راستش از روزی که این . عزیزم کسی که دست بزن داره هیجوقت .

بعد شوووونصد روز بالاخره من تونستم بیام نت. یعنی وقتی دیدم هفتاد و هفت تا کامنت دارم وحشت کردم! ازتون ممنونم انقدر مهربونيد و نگرانم شدید و احوالمو پرسیدید. خلاصه مجبورا نتونستم بیام و پستی بذارم. هیچی دیگه تازه راه افتاده بود که اس ام اس زد من رفتم خانمی مواظب خودت باش. اصلا نمیدونم چی بگم دیگه! دیوونم کرده رفتم پی کارم. غرورم صفر صفر شده یعنی.

دوستان من دو تا وبلاگ دارم این وبلاگم مطالبش عمومیه و فقط متن قشنگ مینویسم خواستین یه سر بزنید. ظ توسط دکتر آینده نظرات . تا دلم میگیرد دست به گریبان گوشی ام میشوم. صفحه هایش را بی آنکه بدانم به دنبال چه میگردم کاوش میکنم. آنقدر غرق حرف های نزده میشوم که یادم میرود صبح شده! و من باز صبحم را با یاد تو آغاز کردم.

چون اینجا ادامه مطلبارو باز نمیکنه اندرون وبم در بلوگ پست گذاشتم. ی مشت ادم بیکار و الاف. مارال چیشده بیا برام بگو. اینجا دیگ واقعا امنیت نداره. من ی وب تو بلاگ دارم. اینجوری نوشتم ک ثبت بشه. اجی مارال بیا وبم تو بیان.