جام می و خون دل هر یک به کسی دادند. در دایره قسمت اوضاع چنین باشد. خیلی دیر اومدم ولی جا داره سال نو رو به همه دوستان تبریک بگم. خدا بگم باعثو چیکارش نکنه که طوری دستمو بند نکرده که دیگه وقت کنم آپ کنم. کاره دیگه شاید بازم آپ کردم. قصه عشق من و خاطره ها خاطره بود. روزهایی که نیامد به وطن عاطفه بود.

پر از هراس و امیدم که هیچ حادثه ای شبیه امدن عشق ناگهانی نیست. شاید دوباره زمان مناسبی برای نوشتن نباشد. نوشته هایم را بیشتر می پسندیدی و به قول خودت رنگ و بوی شادی. تو چه میدانی حال و روز. گریه هایی که ماهیتش هیچ گاه مشخص نشد. گریه کردم برای رنجی که به روحم هدیه شد . توهین ها و تهمت ها . هم برای عذرخواهی و صد البته برای رها نشدنم. گفتم شماره ات را برای.

به شوهرم که با من یار نیست. دیروز خانواده شوشو منزل ما مهمان بودند سعی کردم که همه جوره در خدمت باشم تا جبران کارهای تو رو بکنم عزیزم . خدایا این روزا رو حفظ کن. خدایا مرسی که دوستم داشتی و این شوهرو بهم دادی. خدای بیچاره با ما ادما چی کار کنه یه روز ازش گله میکنیم بایت داده هاشو نداده هاش. دو روز بعد بابت همون داده ازش تشکر میکنیم. تا چند سال پیش چقدر دنیام متفاوت بود چقدر غصه داشتم. ادم اگه اینده رو ببینه شاید زندگی رو انقدر سخت نگیره. بهش میگم دوسم داری میگه نه.

برای همیشه مسدود شد . این آخرین نفس های من . چقدر مرگ را بر زیستن مقدم می شمارند . وقتی دیگر حرفی برای توضیح نمانده . من هستم و یک دل درمانده. در کوچه ها قدم برمیدارم . چقدر این صدای خس خس برگ ها چون من رو به زوال میرود . آهسته آه می کشم . بی هوا گونه ام خیس میشود. تکیه میدهم به پنجره . با هم قسمت می کنیم. خدایا مراقب همشون باش .