به نام اوکه می نگاردبرنگارقلب ها محبت را. این نوشته حالمو بدجور کرد. تو هیچ وقت نمی تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی! تولدم مبار.

دلم برات یه عالمه تنگ شده. خودم حس کنم روزا داره پشت هم میگذره و هرچی تقویم جلو تر میره فاصله ی بین منو تو هم بیشتر میشه اصلا دوست. ندارم بینمون فاصله بیفته هرکاری میتونستم کردم اما نشد فکر کن مسرنوشت ما رو واسه هم نمیخواد . یه حسی دارم که نه میتونم بنویسم نه میتونم به زبون بیارم یه حس عجیبه یه حس آشنا. من الان منتظر یه حرفم که یکی بزنه و این فاصله ای که بین من و تو افتناده رو از بین ببره.

سکوتم را تو بهتر ميشنوي. به یاد دانه های انار. سیراب کنم از اشک! جمعه سیزدهم مرداد 1391. دستگاه گردش خون و تنفس. بستگی دارد به تو! شنبه بیستم خرداد 1391. که از پس امید من به. یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391. هنوز می شود زیستن را. در یک مشت خاک باران خورده. هنوز می توان جاری شد. از میان تخته سنگ ها. نه تو می مانی و نه اندوه.

به نام تنها یاور عاشقان. اسمان چشمانم در نگاه تو بنهان شده بود و تو چشمانت را بستی دنیایم انچنان تیره گشت کهدرهر قدمم به زمین خوردم چه طوفانی در عشق خفته بود که مرا اینگونه ویران کرد.

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺍﺭﮐﺴﺘﺮ ﺳﻤﻔﻮﻧﻴﮏ ﺟﻬﺎﻥ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﺧﺘﻦ ﺍﻫﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻧﻴﺴﺖ . ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﻴﻨﻮﺍﺯﺩ. روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو میچکد اگر باران بند بیاید از این خانه میروم . دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت. شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت. در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست. اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت. بوسهء شب بخيرم را بگيرم .