خند های که باید باشد ولی . چه ربطی داشت! بریم تو بهمن که دی با امتحاناش تموم شد. قد تو به عشق نمیرسد. گم میشوم! من و تو اسپورت. دوباره از نو می نویسم. بنام آنکه تاروپودم از اوست. ارسال اس ام اس تبلیغاتی.

تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و. مامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت. شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی! دخترک وارد حیاط امامزاده شدخسته انگار فقط آمده بود گریه کند. رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کردوارد حرم شدو کنار ضریح. نشستزیر لب چیزی می گفت انگار! کیا قبول.

با اجازه از محضر بزرگوار بانوی دو عالمین. با امید و توکل به خداوند. دوستانی که مایل به تبادل لینک هستند این وبلاگ را با نام بانوی آفتاب لینک کنند. خلاصه زندگي نامه شهيد ٠ محمد ابراهيم همت ٠. جزیره اﮮ است که افسانه است. جزیره اﮮ است که لیلا ندیده.

از برگ ریزانی در دورترین درخت دشت. هر آنچه از من داری. از من که چیزی کم نمیشود. تو را در گلويم فرياد ميزنم. بيا و به شانه هاي من تكيه كن.

هر کی بیاد تو وبم نظر نذاشت رفت حلالش نمیکنم بووخدا . در ضمن اول برای پستم که کمترین نظرو داره کامنت بزارید تا تعادی برقرار شه. آره من عقده کامنت دارم. زمان ما دانشجو ها باید تلاش میکردن که جذب دانشگاه بشن. این روزا دانشگاه ها تلاش میکنن دانشجو ها رو جذب کنن. همین طوری پیش بره تا چند وقت دیگه از شریف دعوت نامه میاد در خونتون. ی ارو بچش ب دنیا میاد. میره ثبت احوال واسش شناسنامه بگیره.

خار خندید و به گل گفت سلام. خار رنجید ولی هیچ نگفت. گل چه زیبا شده بود. لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید. صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید. گل صميمانه به او گفت سلام.