Date Range
Date Range
Date Range
از این که مرا می خوانی به خود می بالم. در کنار بودن های مجهول من. من و لیوانی که خالی نیست . چقدر خالی ام از همه چیز. چقدر خالی ام این روزها. کاش آدمها می فهمیدند که شنیدن حقیقت از انتظار برای شنیدن آن راحت تر است. همیشه وحشتناک ترین ضربه ها را از کسانی خوردم که بیشتر دوستشان داشتم.
از هیجده تیر ماه به این ادرس سر بزنید. ضمنا از کتاب شعرم یعنی یلدای درد هم خبرهایی اونجا هست. البته نشونی های زیر هم هست که عملا شما رو به همون خونه اول می بره. این را در وبلاگ بنویسید! .
نگارش در تاريخ یکشنبه بیست و ششم خرداد 1392 توسط مهدی. کاش میشد بعضی ها بخاطر مردم حداقل. حالا! نگارش در تاريخ پنجشنبه شانزدهم خرداد 1392 توسط مهدی. بی نشانی خوب است! دوستش می دارم . چه بگویم با تو که ز نامم گفتی! نگارش در تاريخ یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت 1392 توسط مهدی. قدیما توی فیلما این دو تا جمله بار معنای بالایی داشته البته حالا دیگه برای دوره فعلی.
اومدم که بگم این آخرین پست من تو این وبلاگ است. اول - اینکه هر که را بهر کاری ساخته اند و من هم اینکاره نیستم چون موضوع این وبلاگ تو فاز فکریم نیست . دوم - چیزهایی که اینجا می نویسم خیلی به لحن من شبیه نیست. شاید چون خیلی ویرایش میشه یه جورایی گنگ میشه . حداقل که خودم اصلا راضی نیستم. یک عکس دونفره از خودم.
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 4 تیر1392 توسط من. نوشته شده در تاریخ دوشنبه 3 تیر1392 توسط من. مخاطبان وبلاگم درخواست میکنم ک هرگونه توصیه ی انگیزشی و اموزشی ب یک فرد کنکوری سال. اینده دارن بکنن تا استفاده کنیم. نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 29 خرداد1392 توسط من. و فرياد زمانم را نميشنوي.
کاش میفهمیدم چقدر اشک به این دنیا بدهکارم. کاش یکبار برای همیشه با من تسویه کند. بر شيار گونه هايش رد پاي آسماني. رو به جايي که خود هم نمي دانست خودنمايي مي کرد. و من خود را به نديدن مي زدم. هميشه در دستهايش چمداني و. در جيب هايش بليطي براي نماندن بود. اما از لب هايش حرفي از رفتن نمي ريخت. رگ خوابم را در دست داشت. دست بر موهايم کشيد و از رفتن گفت.