شب که میشود تمام دلتنگی هایم دوباره به من رو میکنند. شب که میشود تمام بغض های در گلو مانده ام آب میشوند. و از چشمانم رهایی می یابند. شب که میشود من از خاطره ها میترسم. شب که میشود همه چیز دوباره برایم تازه میشود. نمیدانم با اینهمه دلتنگی چه کنم. نیمدانم خاطره ها را تا به کی همچون صلیب عیسی به دوش باید کشیدن. نمیدانم کجای خاطره هایت گم شده ام. و نمیدانم کجای آمدنت پیدا خواهم شد. دوست من رفتنت را هنوز دلتنگم. با کدامین نگاه تمنایت کنم.

دست نوشته هایی در یک شب تاریک. The Best web of Hack. اینم یه گالری عکس توپ. متظر پست های این بخش جدید باشید .