Date Range
Date Range
Date Range
دلم به حال واژه عشق می سوزد. ادم ها اونقدر زود عوض می شوند. عاشق تو ام تو ای که عاشقمی. عشق من فقط او است. شب که می رسد به خودم وعده می دهم که فردا صبح. حتما به تو خواهم گفت. رسیدن شب را بهانه می کنم. وباز شب می رسد و صبحی دیگر. ومن هیچ وقت نمی توانم حقیقت را بگویم. بگذار میان شب و روز باقی بماند.
عاشق تو ام توای که عاشقمی. ولی قول بده هر روز یه عطر متفاوت بزنی. قول بده هیچ آهنگی رو دوست نداشته باشی. این شکلی تموم شدنش راحت تره عذاب بعدشم کمتر. سکوت حرف زیادی برای گفتن داشت شروع کرد. کسی قصه را نفهمیدم گذاشت نام مرا ابتدا نفهمیدم.
زنبور ها نیش نمی زنند. مرا به دیگری وا نذار. عاشق تو ام تو ای که عاشقمی. حس قشنگیه یکی نگرانت باشه یکی بترسه. از اینکه یه روز از دستت بده سعی کنه ناراحتت نکنه. حس قشنگیه وقتی ازش جدا میشی اس ام اس بده. در گوشت بگه دوست دارم. بگه که حواسم بهت هست. حس قشنگیه ازت حمایت کنه.
روی خود را به سوی کرب و بلا کرد وگریست. کجاست خبره طبیبی که کیمیا داند. ملالی نیست جز دوری شما. زلفی ندیده ایم پریشان آن شدیم. تورا من چشم در راهم. به حريم تومي خورم سوگند. ذاکر بین الحرمین کربلایی نریمان پناهی.
خداراسپاس که هرروزصبح بایدبازنگ ساعت بیدارشوم. کار مانیست شناسایی راز گل سرخ. کار ما شاید این است. که در افسون گل سرخ شناور باشیم. دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم. صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم. هیجان ها را پرواز دهیم. روی ادرک فضا رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم. آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی. ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم. بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم. نام را باز ستانیم از ابر. از چنار از پشه از تابستان.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
به بهونه دوستی که داره اسباب کشی میکنه به خونه جدیدش یهو و بی اراده پر می کشم به اسباب کشی های زندگیم. بچه که بودم شاید چندین و چند بار ناچار شدیم از یه خونه به خونه دیگه نقل مکان کنیم.
دیگه جدی جدی ما رفتیم! سلام به روی ماه همۀ دوستان عزیزم! حلال کنین اگه این چند روزه اذیت شدین مخصوصا تو پست قبل. و از همه عزیزان و دوستان هم بخاطر شرکت در مراسم ختم این حقیر. تشکرات فراوان دارم و امید که در شادی هایشان جبران نمایم. خب بریم سر اصل مطلب. راستش من رفتم برای همیشه. و خیلی ناگهانی شد تقصیر من نیست دست تقدیر منو کشوند و برد. باید میرفتم این رفتن واجب بود و لازم. خلاصه عزیزان همراه و هم وبلاگی مخصوصا مخصوصا بلاگفایی های عزیز حلال کنین تروخدا.