با صدای رعد و تندر آسمان به خودت بیایی. آرام به سمت پنجره بری و بازش کنی. چشماتو ببندی و خودتو به دست نسیم بسپاری. کم کم قطره های بارون رو روی پوستت حس کنی. چشماتو باز کنی و به آسمان تیره خیره بشی. بارون تند بشه اما از جات تکون نخوری. اون قدر تند که خیس آب بشی. از سرما جیغ بکشی و بخندی. اما از جات تکون نخوری. با لبخند آسمان رو نظاره کنی.

ڪ فشهایم را میپوشم و قבم میزنم. مט زنבه ام و زنבگے ارزش رفتט בارב. آنقבر میرم تا صבاے پاشنه هایم گوش ناامیבے را ڪ ر ڪ نב. פ وب میבانم ڪ ه گاه ڪ فشها. میفشارב و به בرב مے آورב. اما مט همچناט פ واهم رفت. زیرا زنבگے ارزش لنگ لنگاט رفتט را בارב. مانבט בر ڪ ار نیωت. گذشته هاے בرבناڪ را رها میڪ نم و به آینבه نامعلوم نمے انבیشم. گذشته با آینבه یڪ ωاט نیωت. زنבگے نه مانבט اωت نه رωیבט.

سلام دوستان من سارینا هستم. راستش این وبلاگ موضوع خاصی نداره. نویسنده هم قبول میکنم و نویسندگان در مورد هر چی که دوست دارند میتونن پست بذارن. کپی از اینجا با ذکر منبع. به علت به روز بودن وبلاگ از صفحات دیگر هم دیدن فرمایید یا از موضوعات و برچست ها استفاده نمایید. همین سه تا رعایت کنید ممنون میشم.