Date Range
Date Range
Date Range
چن وقت پیش اومدم برگشتنم رو اعلام کردم. ولی باز هم دوباره طولانی شد آپ کردنم. جاریم 15 رمضان رفت تو کما و هنوزبرنگشته. کل فامیل نگران هستن از جمله خودم. تحرکم کم شده و وزنم دوباره بالا رفته. ماه رمضون روی تردمیل راه میرفتم. از جریان بیماری جاریم حالم بدجوری گرفته شد . بنده خدا زن خوب وساده ای بود. یه وقتایی حرصم میگرفت از این همه صداقت و یکرنگیش. خدا همه مریضا رو شفا بده و انشالله دل بچه ها و همسر جاری منم خوش بشه .
سپیده از وزن 72کیلو به 50کیلو میرسد. خدایا تو را سپاس به خاطر تمام نعمت هایی که به من دادی. سلام روزه نماز هاتون قبول. حقیقتش تا اینجا سلامتیم برام مهم بود اما از این جا به بعد زیبایی هم برام خیلی مهم شده. از برنامه های آتی ام اینه که یه کلاس رقص ثبت نام. حتما باشگاه سر خیابونمون هم ثبت نام میکنم. خبرهای بعدی متعاقبا به اطلاع خواهد رسید. نوشته شده در جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 13 توسط سپیده. ساعت ۱۰ قرار با خانوم سبحان وردی وخرید خرید قرص ویتامین ای. رفتن به موسسه زبان کیش جهت تعیین سطح.
یک دو سه امتحان میشود.
می خواهم بیست و هفت کیلو وزن کم کنم. اومدم که خبری از خودم بدم و نیمه خداحافظی کنم. همون طور که شاهدین خیلی حضورم تو این وب کمرنگه ولی اکثرا می خونمتون. خداحافظی جدی نمی کنم چون هنوز هستم و دارم ادامه می دم و می خونمتون و کم و بیش کامنت می ذارم. نوشته شده در Sun 8 Apr 2012. نوشته شده در Fri 2 Mar 2012. بعد یه غیبت طولانی سلام. غیبتم طولانی و در واقع خیلی طولانی شد. حوادث اخیر بهم اجازه نداد که بیام اینجا و اینکه الان وزنم هم بالا رفته و شده ام ۷۷.
این هفته ورزشم کم کاری شد خیلی به خاطر مهمونی که داشتم. مشغول بنایی بودیم تو حیاط واسه زدم یک دستشویی. خلاصه ۵شنبه اومد و مهمونی به خوبی برگزار شد نزدیک ۷۵ ۷۶ نفر بودیم. خیلی عالی و خوش گذشت. دوباره از امروز باید بچسبم به ورزشم. وزنم خوبه خدا روشکر بین ۶۶ ۶۷میچرخه. زندگی مشکلات خودشو داره و میره و میاد. دلمو از خیلی چیزها خالی کردم . مخصوصا ضربه هایی که از دوست ممکنه بهم برسه.
بعد از چند سال شدم زیر صد. نوشته شده توسط گندم در شنبه سیزدهم آبان 1391. سالیان سال بار اضافه ای رو با خودم به این ور اونور میکشیدم. اضافه وزنی که روزگار کودکی زیبا بود و روزگار جوانی همه حسرتم! من بودم و من! و خلاصه درست و یا غلط آخرین راه رو برای از دست دادن این بار اضافه استفاده کردم. ۲۵ تیر ماه خودم را به تیغ جراحی سپردم . تصمیمی که هیچ کس از عملی شدنش نمی داند! نوشته شده توسط گندم در جمعه سیزدهم مرداد 1391.
چترم را به گوشه اي خواهم انداخت و تا ت ه دنيا خواهم دويد. روز مادر عزیزم که هیچوقت قدرشو ندونستم. تاريخ چهارشنبه یازدهم اردیبهشت 1392ساعت 20توسط باروون. الان میفهمم بنده خدا مامانم اون موقع ها چی میگفت! میگفت بیکار نمیشم یه لحظه! منم شدم همونطور. خدایا یه کار به من بده. تازه هنوز مدرکمو هم نگرفتم. دوستان اگه عکاسمون به قولش وفا کنه و فایل عکسامونو بده عکس میذارم در آینده نزدیک.
ماسک روشن کننده پوست خانگی. برخلاف بسیاری از فرهنگها که در آن مردم با استفاده از امکانات گرانقیمت و گذراندن ساعتها در مکانهای مخصوص برنزه کردن. هماهنگی آرایش باشال و روسری. برای پوشش مشکی و سفید هر نوع آرایشی مناسب است ولی بهترین و مناسب ترین آن رنگهای.
یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی. دیشب یک خواب بد و عجیبی دیدم! خواب دیدم که توی خونه ی 3 اتاق خوابه با 2 تا دختر هم خونه ای هستم و منتظرم که مامانم از ایران بیاد دیدنم! به لاخره در رو باز کرد و یک جیغ بنفشی کشید من انگار که فلچ شده باشم اصلا نمی توانستم راه برم.
برای پیغام خصوصی همین گزینه تماس با من رو انتخاب کنید یا اینکه روی نانازی کلیک کنید بعدش تماس با من. آقا ما راحتیم شما نگران نباش. لابد یه گوشه کز کرده داره اشک میریزه. اهداف چهار هفته ای نانازی. دارم سالاد کلم با ماست میخورم! دلم میخواست راجع به اون روزی که بچه ها رو دیدم بنویسم, راجع به خیلی چیزا! راجع باینکه وزنم رو سعی میکنم نگهدارم هی مث فنر میپره! ما که رفتیم .
گلی خانوم چهارشنبه شب بدون دعوت و اطلاع قبلی تشریف آوردن. وزن من هم کمی بالاتر رفته! حالا نمیدونم بخاطر اونه یا واقعا وزنم بالا رفته! مربی ورزشم که پنج شنبه میگفت احساس میکنم یه کوچولو داری تغییر میکنی. پنج شنبه بخاطر گلی خانوم تردمیل و دوچرخه زدم ولی مربیم گفت حرکتای شکم رو انجام نده و بجاش حرکت های بالا تنه رو کار کن! آذر ماه ه.
Created by MyFitnessPal - Free Calorie Counter. به امید خدا- روز اول. روز اول- از 53 کیلو حرکت به سمت 51 کیلو. به امید خدا- روز اول. سه قاشق برنج ١٠٠ گرم ماهی یک لیوان دوغ. دو بیسکویت پتی بور یک کم شیرینی دانمارکی. انواع ویتامین ها و مواد معدنی. جمع کالری باقی مانده در بدن مبارک. این عکسا رو از وبلاگ پری پیکر برداشتم. گویا توئیگی این جدول رو طراحی کرده.
من جدول خورد و خوراک این مدتمو رو کاغذ نوشته بودم اما الآن نیستش . ولی قول می دم که زیاد و چیزای بد نخوردم . جمعه هم ٣ ساعت کوهنوردی رفتم . تمام روزای فرد هم کلاس ایروبیک بودم به مدت زمان ١ ساعت و ربع . مولتی ویتامین هر یک روز در میون خوردم و. ظ ; دوشنبه ٢۱ اردیبهشت ۱۳۸۸. چای کم شیرین ۴ کف دست نان لواش پنیر یه کوچولو. مرغ بریان باگت خیار و گوجه.