ظ روز جمعه ٢٥ تیر ۱۳٩٥. سلام به یاران آفتاب! سلام به شما دوستان عزیز و همراهان همیشگی. بعد از مدتها دوباره سعادت نوشتن دوباره برایم مهیا شده . انشااله از این به بعد بیشتر اونجا در خدمتتون خواهم بود. می دانم و ارج م.

کاش در این دنیای فانی کسی بود تا دم از جاودانگی می زد. بخیه می زنم زخم خاطرات گذشته را. ته خط که رسیدم نقطه می گذارم. کلمات زرد آوار می شود. هق هق تلخم آواز می شود. دست و پا می زنم. بازی کلاغ پر دنیا کلافه ام کرده. یاد زمهریر دستانت می افتم. یخ بغضم آب می شود. پای عاشقی ام خواب می رود. دلم عشق زیر صفر درجه. بین بام من و تو. بین روزگار من و تو. همان کلیشه ی لعنتی ست. من به دنبال حیرانی عارفانه ام.

بعضی حرفا برای نوشتن نیستند. انقدر برای نوشتن نیستند که حتی وقتی سعی می کنی بنویسی حروف روی کیبرد گم می شوند. بعضی حرفا را فقط باید گفت. نباید نوشت که هر قدر خواستی بخوانی. حرف هایی هستند که یک بار شنیدنشان هم کافی ست. اگر آدم گذاشت اهلیش کنند بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد! .

سالهای بلند من بی تو. من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک. یک ربع مونده تا 6 و نیم. خود را در محضر آفتاب ببینیم. پنل رایگان اس ام اس. خرید ساعت مچی زنانه ارزان. اون رفته از این شهر. از بس که تو آزردی دلش رو.

به من بگو بدونم ای سنگ صبور . هرچه ميخواهد دل تنگت بگو. غوغای عشق در دفتر عشق. یکنفس با ما نشست خانه بوی گل گرفت.