سه شنبه چهاردهم مرداد 1393. میگما وب جدید درست کردم. سلام بعد یه مدت طولانی اومدم دوباره پیشتون عاشقتونم . بچه ها ناراحتم زیاااد . وقتے دو قل ب برای یڪدیگر بتپد. هیچ فاصل ہ اے دور نیسﭞ . و هیچ عش ق دیگرے نمے تواند. آن دو را از هم دور کند! .

سلآم تی روزی که بی اجآزه لخت م میکن ند و. یه غریبه منو میشوره و. بقیه بی اجآزه از پشت شیشه ن گآم میکنند! سلآم تی روزی که از م وآسه لبآس م اجآزه نمیگیر ند و. یه پآرچه سفید تن م میکنند! سلآم تی روزی که عجله دار ند تآ از بدن سردم راح ت شن و. هر روز و هر شب.

و لبخند هایی پر از نگرانی . خدایا منو ببر به روزایی که اینده رو نمیدونستم دنیایی که بزرگترین مشکل زندگیم لباس کثیف عروسکم بود. به روزایی که فک میکردم اگه 17 سالم بشه چ جوری میشم و کلی ذوق میکردم. به همون روزا به همون ساعتا,. همون وقتایی که حس میکردم روزا چقدر طولانین,. یا روزایی که حس میکردم اآدم بزرگا همیشه بزرگ بودن. همه ی اون لحظه ها که چیزی واسه مشغله نداشتم.