ببین دستامو می لرزه! دیگه حتی همه دنیا. به این دوری نمی ارزه. از اون بالا می بینی. یه کم با من مدارا کن. اینبار که به دنیا آمدی. یک وقتهایی شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای.

دلتنگی را باهزار بدبختی خوابانده ام. به سلامتی هرکس که دلش از یکی خونه! به سلامتی هرکس که دلش از یکی دوره! به سلامتی اون کسی که دردامو میدونه! به سلامتی اون کسی که میدونه ولی همیشه . حرف های ما هنوز ناتمام . باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن که با خبر شوی.

٠ اینجا همه چی در همه ٠. امیدوارم لحظات خوبی رودراین وبلاگ سپری کنید. پنجشنبه سی و یکم مرداد 1392. لازمه واسه خاک انداز برا اون یه خط خاکی که آخر سر عمرا واردش نمیشه یه سیستم هورت کش تعبیه کنن. این دانشمندا دارن چیکار میکنن من نمیدونم! یکی از تفریحات دوران کودکیم این بود که یه مگس میگرفتم بهش نخ می بستم بعد یکی دیگه هم میگرفتم.

حالا که تا اینجا اومدین تمام مطلب ها رو بخونین. از دست نره ادامه مطلب ها. کلی چیزای جدید و خوشگل گذاشتم. حالا که این همه وقت برای دیدن اونها صرف کردین. راستی نظر رو فراموش نشه. نوشته شده در ساعت 18 PM. نوشته شده در ساعت 20 PM. نوشته شده در ساعت 20 PM. نوشته شده در ساعت 16 PM. مد شده ای در شهر. م ے دون م دوس ت م ن دآرے.

تنهایی باارزشه چون خالی ازانسان های بی ارزشه! سلام اول از همه ممنون که به وبلاگ ماسرزدید. دوم به دلیل اینکه وبلاگ های سیستم بلاگفا صفحه بندی نداره لطفا ازتمام موضوعات. سوم برای راحتی شمادرجست وجوی مطالب لیست موضوعات اینجاهم قرارگرفته تا. چهارم اینکه این وبلاگ هرروز آپ میشه لطفا دوباره به ماسربزنید. هفتم مواظب خوبی هاتون باشید. کاش زود برگردی قول دادم تابرگشتنت دووم بیارم.

با سلام خدمت همه ی شما دوستان عزیز من و مامانم. خیلی خوشحالیم که از وبلاگ ما دیدن میکنید. هر سوالی درباره ی هر کدوم از کارهای ما داشتید در بخش نظرات بپرسید . اگر هم خواستید مطالب وبلاگ ما رو کپی کنید منبع یادتون نره. افتتاح فروشگاه من و مامانم. دوستان گرامی برای تهیه محصولات و هنرهای دستی سایت میتونن سفارش بدن. حراج تابستانی من و مامانم. بعد از پست قبلی که آویز کیون سوکی برای مارماهی ها بود.

برای آن کسی که فکر می کردم تویی. اینجا فقط مال خودم و عشقمه. کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود. و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود. آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم. مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود. مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید. خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود. هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم.