خفته مجنون غریبی چه پریشان در من. نرسد زندگی وعشق به سامان در من. بی تو ای پاکترین کوکب افلاک غزل. اندوه هزاران دل ویران در من. شده ام بیهوده چون کهنه بیابانی. که نروییده بجز خار مغیلان در من. همدلی نیست که تا درد مرا بشناسید. به جنون می بردم این غم پنهان در من. حکم تقدیر چنین بوده که باشدشب وروز.

يا ا ي ه ا ال ذين آم ن وا ف ي الس لم كاف ه و لا تت بعوا خ ط وات الش يطان ا ن ه ع د و م بين . شياطين به قدري نزديك شده اند كه در رگ ها و خون هاي انسان داخل گرديده و لحظه لحظه زندگي ما را تحت كنترل خود دارند تا در فرصت مناسب ضربه زهرآگين خود را فرود آورند . نوشته شده در ساعت توسط یه فرشته.