وسط روزهايي كه از زندگي با من. با مرد روياهات روبه رو شى. زندگي رو بدون من مجسم كني. اما طاقت نبود من رو نداشته باشي. و دستي دستي از روياهات دست بكشي. عشق اينه كه چند سال بعد. وقتي چهرت خيلي شكسته تر از امروز بود. و از من خسته بودى. سرت داد بزنم كه تو عاشقم نيستي. و تو به من تنها و تنها. چقدر دلم تنگ اون روزای بی دغدغه است .

با هم باشیم نه یک سال بلکه یک عمر. بگذار آوازه ی با هم بودنمان چنان در شهر بپیچد. که روسیاه شوند آنان که. بر سر جدایی مان شرط بسته بودند . از تمام هستی ها و نیستی ها. آنقدر که حتی حوصله ی نفس. سلام به همه دوستای خوبم. یه مدتیه که نیستم راستش دلو دماغ وبلاگ اومدنوندارم. ازطرفی کنکورم درپیشه اماراسش اصلن امیدی ندارم. خب بالاخره ماه محرمم اومد.

دلم میسوزه به حالت برای آیندم با تو. کلی تصمیم داشتم اما این بود جوابت. سه شنبه بیستم مرداد ۱۳۹۴. هرچی باهات حرف میزنه خودتو به نشنیدن میزنی. بعد صدات میکنه چندین بار. نگاهش نمی کنی فقط بهش میگی که باهاش قهری. بلند میشه ازپشت بغلت میکنه. اولش خیلی جدی اما وسطاش خندش میگیره و میگه .