Date Range
Date Range
Date Range
با سلام اینجانب در این وبلاگ بر این هستم تا در حیطه افشای فرهنگ غنی بلوچستان کار کنم از تمامی بینندگان عزیز خواستار همکاری در این زمینه می باشم راهنمایی مشورت وانتقاد! سی د ظهور شاه هاشمی و نظریه ی او درباره ی زبان و قوم بلوچ. گردشگری و آثار باستانی در بلوچستان. اگر کسے بکنت نیکی خطا نیست. بلوچستان زادگاه دلاوران وشیر مردان. استاد قادربخش آبسالان در سال 1319 در بمپور. را در ضمیر آن ها شعله ور می سازد.
داستان سردار چاکر با میر گوهرام. اصطلاحات فارسی وعربی به زبان بلوچی. بلوچی زبان و لبزانک در گوگل. سامانه ارسال اس ام اس. ارزانترین سامانه اس ام اس. پ ل ی ن ه زام.
توضیحی مختصر از شهر قصرقند. از دوستان عزیز درخواست دارم بعد از مطالعه ی مطالب وبلاگ. حتما نظرات سازنده خودشون رو درج نمایند. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آبان 1391. پیشاپیش عید سعید فطر بر همه مسلمانان جهان مبارک باد.
آرامشی از جنس واژه های احساس. نبینم آشیون دلت غم گرفته. رو بوم گرم خونه ت سردی برف زمستون نشسته. تاریکی و یاس دلگیر جای رویای شیرین فردا. اندوه دیوار سنگی جای سرمستی و پرواز صحرا. نبینم کنج و عزلت جای خروش دریای وجودت. لطفا به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید.
سلام هدف اصلی این شبکه بیان مشکلاتی است. که عموم و اکثریت مردم را. و البته هیچ کس هم جوابگوی مردم نیست. و در پیدا کردن علت این مشکلات می گویند. که بو د که بود که بود که بود.
به وبلاگ خودتون خوش آمدید. در ضمن جهت استفاده از کلیه مطالب وبلاگ حتما به. کلیپ تصویریآهنگ وشین وطن مئی مکران قسمت اول. بدلیل حجم زیاد فایل اونو به سه قسمت تقسیم کردم. کلیپ تصویریآهنگ وشین وطن مئی مکران قسمت دوم.
دلم به حال عشق مي سوزد . زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند. حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد. حرفهای نا تمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند. ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده. به تکاپو می افتی . در غربت بیابان و در کوچ شبانه پرستوها.
مادرم ک خسته میشد مفسل هایش را یکی یکی می تکاند . صدایشآن را در می آورد. از کودکی این مفسل هاارا فشآر میدهم . تازگی هم صدای ت ق ت قشان در آمده. تصمیم داشتند وقتی معنی خستگی را چشیدم صدایشان در بیاید. چقدر آرزوی این حس بزرگی رو داشتم وقتی نمیدانستم کمی هم درد. تاریخ سه شنبه بیست و یکم شهریور 1391. این حرف فشاری ب بار می آورد . آنقدر زیاد ک دلت میخوآهد .
هر کسی رو که دیدم در قفسی بود که خودش خریده بود. چند تا عکس از سفر گذاشتم پایین. باید دیونه باشی تا بدانی من چی می گم . که تنهایی میرم موبایل خاموش می کنم دور از همه چیز شب ساعت. جا را فرا گرفته بود حدود 500 متری که رفتم صدایی شنیدم به هر چه. فکر می کردم به غیر سگ حدود 7 تای بودن بهم حمله کردن با یک. کوله پشتی سنگین و یک چراغ قو پیشانی می تونستم ببینم با یک بدبختی. عکس خودم در نقش رستم.