تو در ردیف دوست های همیشه ی من نشسته ای و از این لیست تکان هم نخواهی خورد. تو بارها کنار کودکی های من قدم زده ای. کوچکی که با آب پر شده بود نوشیدیم.

آن که را دوست دارم . هیچ می دانی چرا چون موج. سالها از عمرم می گذرد. بعضی وقتا که میرم سراغ خودم. کسانی را هرگز ندیده ام ولی دوستشان دارم . انگار با اونها زندگی می کنم . دلم براشون تنگ میشه . همیشه تو دعاهام اسمشون را می آورم . ای غایب از چشمان من.

وقتی کسی رو نداری که به دردو دلت گوش کنه وقتی دلت گرفته یکی هست که همیشه همراهته. بزرگى با شاگردش از باغى ميگذشت. چشمشان به يک کفش کهنه افتاد . گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر راببينيم. بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم . چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم. بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين. مقدارى پول درون ان قرار بده. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد.

بذا زمان بگذره دیدت نسبت ب خیلیا عوض میشه. گاهی اوقات تو زندگی آدما ی دوره هایی بوجود میاد ک تازه میفهمی قبلنا هرچی بود الکی بود. بذا زمان بگذره دیدت نسبت ب خیلیا عوض میشه. زمان گذشت و منم دیدم نسبت ب خیلیا عوض شد. این وبلاگ داره پاک میشه. ی روزی برای اینکه توش مینوشتم ی انگیزه ای داشتم. برا اسمی ک روش گذاشتم انگیزه داشتم.

همه جا با من معبود من. هیچ می دانی چرا چون موج. کلاغ لان و الوند 26 آذر 1395.