Date Range
Date Range
Date Range
پیام مدیر وبلاگ دل آرام. کوهنوردی ما در جمعه اخیر آشپزی در کوه! سلام مولای مهربان من . شهدا را ياد كنيم گاهي! دست نوشته هاي من. ا لهى ع ظ م ال ب لا ء. شبکه اجتماعی وبلاگنویسان آذربایجان-ترک زبان.
شرمنده نمیتونم کامنت بذارم وجوابتو بدم. بلاگفا مثل این که قاط زده. تو هم به یاد داشته باش.
در طهران كه بودم بسيارى تأكيد و اصرار داشتند كه براى معالجه و يا عملي ه به خارج بروم. بقیه مطلب را در ادامه مطلب دنبال کنید. بی ربط به امام نقی. بی ربط به شاهین نجفی. بی ربط به Imam Naghi. بی ربط به Emam Naghi.
داستانی آموزنده از پشتکار ادیسون. معجزه ی تفکر مثبت . دقایقی از تو برای دیگران. معجزه ی تفکر مثبت . معجزه ی تفکر مثبت . داستان گربه را دم حجله کشتن. معجزه ی تفکر مثبت . معجزه ی تفکر مثبت . اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست. عظمت شیعه واهل بیت در اسلام وقرآن. راز دلت را فریاد نزن. وبلاگ خانه ی عاشق ها.
پست ثابت تا حل شدن این وضع. بقیه مطلب در ادامه مطلب. شهید مدافع حرم مهدی یاغی.
علم قرآن-اعجاز قرآن-معجزات قرآن-مهندسی قرآن-قرآن و ریاضی-معجزه قرآن-قرآن و علم-معجزه. با تشکر از بازدید شما دوستان عزیز. امیدوارم از این مطالب قرآنی به نحو احسن بهره ببرید و سهمی در انتشار این مطالب داشته باشید. برای دیدن جدیدترین مطالب به صفحه اصلی مراجعه فرمایید وبرای مشاهده. کل مطالب به آرشیو ماهیانه مراجعه فرمایید منتظر نظرات شما بزرگواران هستم و باور کنید نظرات و پیشنهادات شما دلگرمی و کمکی است برای هرچه بهتر شدن این وبلاگ.
خون این طایفه این بار به جوش آمده است. صد و هفتاد و پنج مادر را.
When I was 40, I had the great blessing of becoming Grandma Debbie. At the time I was still raising my own kids. My daughters Jae and Robyn were only seven and four when Kirstie, my first granddaughter, was born. But having almost overlapping families added to the fun! Tuesday, February 26, 2013.
Rain took me to the ground. Bent the trees in me. The man with the withered hand. Them creeks was full up. Full the rain in my soul. Full the margins of error suspended. Full the prayers of thanks.
Wtorek, 28 sierpnia 2012. I skończył się czas spokoju i braku zmartwień. Odkąd wstałam z łóżka, coś się ze mną działo dziwnego. Nie mogłam znaleźć sobie miejsca, coś mnie dręczyło. Była sobota, ciągle krzyczałam na Rafała, bez powodu. Widział, że coś jest nie tak, próbował mnie uspokoić, ale jego starania poszły na marne. Telefon wypadł mi z ręki, gdy dzwoniąca pielęg.
The Krystalization of h-Armanic Kristianity. Night Hymns for a Pale Flower. There comes a point when We are shot through the forehead with an Apotheosis. We are lit up with the Light of Knowing. Knowing that We entered into this world wearing the skin and body we currently reside in. We chose where, who, why and when. A Dolmen is the stone struc.