اینجا هوا سرد است! و من دکتر خواهم شد. به خاطر یکی از دوستان خوبم برگشتم. ببخشید که نتونستم به نظرات جواب بدم بچه ها . من دیگه تو فاز کنکور نیستم. ولی نظراتی رو که مربوط به کنکور هستن تایید میکنم . اگر خواستید اطلاعاتی در مورد کنکور به دست بیارین از لینک ها و قسمت نظرات استفاده کنید. من مشاور نیستم و نمی تونم اونجوری که باید کمکتون کنم. وبلاگ دانشجویان داروسازی ورودی 91-بین المللی ارس. از نویسنده ی این وبلاگ هم می تونید سوالای کنکوریتونو بپرسین.

برید ادامه مطلب فقط دوستای خشملم. امروزم از اون روزاس که هوای گریه دارما. میخوام فقط بشینم گریه کنم. کمک واقعااااااا کمک از دست پسر عموی چندشم. یه پسر عمو دارم که کاش نداشتم. همین دیشب میخواستم بیام گیتار بزنم انقد بقل خودش غیرت به خرج داد که نذاشت بزنم. میگه صداتو نامحرم نشنوه اخه بابامو مامانم اصلا مشکلی ندارنا منو ازاد میذارن این یه الف بچه ول کن نیست. بابام میگه به حرفش گوش کن فکر کن برادرته منکه میدونم بابام چون از داداش بزرگترش که عموی بنده هم.

این پست شاید یه جور درد و دل باشه. از تموم سه سال راهنماییم فقط 6 روز مونده. از تموم چیزای خییییلی خوب راهنماییم فقط خاطراتش مونده. از تموم بهترین دوستام دارم جدا میشم. قبول کردن این که از 8 سال دوستی خیلی شیرین خاطراتش میمونه واسم سخته. استرس فرق کردن رابطم با همشون یه جورایی مغزمو میخوره. شاید وقتی داری میخونی اینارو خندت بگیره. اما من تو این سه سال بهترین چیزارو داشتم. بهترین اتفاقارو با بهترین آدما تجربه کردم. تو این 8 سال با بهترین اتفاق زندگیم بودم.

سلام بچه ها توروخدا ببخشین ک یه چن وقتی نبودم. خودمم خیلی ناراحت بودم این مدت. سه هفته پشت سرهم جشنواره داشتم همش استرس داشتم اما بالاخره ب خیر. وایی بچه ها چن هفته ای میشه دندونامو ارتودنسی کردم دارم از درد میمیرم. دیروز خودمو وزن کردم 2کیلو لاغر شدم . همشم خودمو با وبلاگ و فیس بوک مشغول میکنم. بچه ها واسم دعا کنید ک دردم کم شه و بتونم غذاهای خوشمزه ی مامانمو بخورم! جمعه سوم آذر 1391. اگه خوبه ک هیچی! میگین از کج.

به لبخند بین حرف هایش. به چشم هاش خیره شو. دستهایش را به حافظه ات بسپار.

ما هم طبق معمول از عوامل اجرایی هستیم. برا همه آرزوی موفقیت دارم. ایشالا حاصل زحماتتون یه رتبه و رشته خوب باشه. جوانترین شرکت کنتد ه دختر ۱۴. پیر ترین شرکت کننده آقا ۷۶. بوی تند ماهی دودی وسط سفرهی نو. بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ. وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد. بوی اسکناس تا نخوردهی لای کتاب. فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه. شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور. برق کفش جفت شده تو گنجهها.