همونی که بهش زخم زبون زدی. زمزمه ی کوچه باغ شاه تور. أن الارض یرثها عبادی الصالحون. هر چی تو دوست داری. جیغ بنفش در ساعت 25. بیا ای دل از این جا پر بگیریم .

داستان کوتاه فوق العاده زیبای کوهنورد. کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد. تقریبا نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت. در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد.

آسمانی ترین راه به مدینه فاضله. شما دینتان را فروختید و ما خریدیم! بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندقدار زنی بیحجاب و اصالتا عرب بود. صندوقدار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت.

نظرات همراهان نیک اندیش دربارهء مشکلات مطرح شده. میترسم کارم به جدایی برسه. لطفا مشکل منو هم بزارید تا از این تشویش رها شم! 15مهر92باپسری که 4 سال از من بزرگتر بود و شغل آزاد داشت پای سفره ی عقد نشستم. پدرم سه ماه قبل به طور کامل راجع بهش تحقیق کرده بود. منم 4 بار باهاش قبل عقد بیرون رفتم. خانواده ی بسیار خوب ومادر فوق العاده مهربونی داره و منو میپرستن وخیلی با هم راحتیم. خودشم پسر بدی نیست اما چون متولده دی ماهی بی احساسه! من از روز اول گفتم دختر رمانتیک و احساساتی هستم! سعی کردم بی توجه باشم اما نشد.

ஜ εїз پر پرواز εїз ஜ. نوشته شده در تاریخ چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۹ توسط کربلایی نیلوفرآبی وسرباز گمنام. خدايا بزرگ شد بلا و گرفتارى و آشكار شد راز پنهانى. و ان ق ط ع الر جآء و ضاق ت الا ر ض و م ن ع ت الس مآء.

چقدر تماشایی ست غروب دلم. چه دلگیر است هوای بارانی دلم. چقدر سخت است با تو بی تو بودن را سپری کردن. روزگار دلم را سیاه کرده ست. و چقدر شب های تاریک را دوست میدارم. تنهایی ام را در آغوش میکشم و مژه هایم هم دیگر را می بوسند. تو را در خاطرات نظاره میکنم. کاش کنارم بودی و دیگر نگرانت نبودم.

از شاهرود قاره کوچک تا اردکان یونان کوچک. نامه سیدمحمد خاتمی به بان کی مون. باریکه غزه در تاریکیه دلها. دغدغه نمایندگان مجلس و دغدغه مردم! سفر یک روزه به حوالی کاشان. من از آنچه به نظر میرسد به شما دورترم. جایی برای با هم بودن. همه چیز از همه جا. سامانه اشیا و مدارک پیداشده.

کارها را به ایشان میسپارد و با ایشان بیعت میکند. هنگامی که سفیانی نزد یاران خود بازمیگر.