Date Range
Date Range
Date Range
زیباترین ترانه های جاودانه ی ایرانی. به شانه ام تکیه نکن. به حال من گریه نکن. به حال من گریه نکن. اگر چه زخم خورده ام. به شانه ام تکیه نکن. باز هم از مهستی عزیزم. آخه گریه هامو هیچوقت نمیبینه. آخه دردو توی چشمام نمیبینه. نمیبینه که دلم تو بهت تنهایی میشینه.
گفتند بودی طبیب دل بیماران پس طبیب دل من باش که بیمارتو ام. اومدم ادرس وب جدیدمو بذارم با اینکه هنوز کاملش نکردم یعنی حوصلشو نداشتم. ولی میخوام موضوعش رو تغییر بدم یعنی یه ذره تغییر بدم.
ღღبرای کسی بسوز که برای خاموش کردنت از اشکش مایه بذاره. اگر روزی بر سر مزارم آمدی. یک وقت حرف این و آن را برایم نیاوری. کمی از عشق تازه ات بگو. بگو که بیشتر از من دوستت دارد. بگو که دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد. نگاهی به شمع نیمه جان مزارم کن. سوختنش را ببین بیشتر نگاهش کن. با اینکه میداند لحظه ای دیگر می سوزد و میمیرد. ولی می جنگد تا نیمه جان به دست باد نمیرد. می جنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند. می ماند و می سوزد تا سوختنم را باور کند.
ناله ها و فریاد های عاشقانه. بوی محرم و هوای کربلا. دو با دو مساوی نیست. یک با یک مساوی نیست . کوچه پس کوچه های عاشقی. پله پله تا ملاقات خدا. سلام بر شهید ابراهیم هادی. پایگاه اینترنتی حامیان ولایت سید علی.
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود. تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد. وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید. وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود. باور کن آنقدر ها هم سخت نیست. بعضی ها می آیند که. اگر تمامی دنیا را هم حتی به پایشان بریزی. آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع می کنند. تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند. پناه بردی به هر کسی.
از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای. چوپان قصه ما دروغگو نبود. او از تنهایی داد می زد گرگ آمد. افسوس که کسی تنهاییش را باور نکرد همه در پی گرگ بودند.
من و یاد خواهرم مصی. هنر داستان و شعر و. جمع آوري صلوات براي ظهور. روزگار من از دهه 60 تا. وب نوشته های یک جراح. یه جایی به دورازهمه جا. مست میشوم از بوی تنت.
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند. نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد. اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.
Vasárnap, május 24 th, 2015 admin. Csütörtök, április 23 rd, 2015 admin.
Friday, February 22, 2013. Me va llegando su semblante. Que esconden en mis labios de ensueño lo mejor de su palabra. Nubes de espuma, algodonadas, inefables, límpidas y ardientes en juventud,. Pero tersas, como una caricia ahogada en amor. Cándida nariz, adorna su rostro, bifurcada, le da perfecta simetría;. Navego, despacio, aletargado por lo dulce del camino;. Es un vacío confortante, lo que encuentro.
Jueves, 26 de junio de 2014. En una bicicleta picada, hecha con sal de mar. Nos confundimos como fantasmas vagabundos en la niebla. Y, mientras nuestras manos hablan,. Pedaleamos por una carretera ambulante,. Dos olas cortas, una larga. Tumbados de espaldas, evitamos darles nombres a las nubes. Como si fuese el inicio y el final de los tiempos. Una ola corta, una larga, otra corta. Las olas juegan backgammon con la arena.
Lunes, 20 de septiembre de 2010. serán unos muchos meses que no tenia un momento de monologo de esos largos de minutos y minutos de decir pura pendejada . Y hoy volvio, y yo como que chido , al parecer no se quedo encerrada total . Sobre los bastardos y cosas peores. Ahora ser bastardo mas que una.